کتاب زنی در کابین 10 یکی از کتاب های پرفروش روث ور است. داستان این کتاب بسیار رازآلود و مهیج هست. مناسب کسانی است که به این نوع داستان ها، علاقه دارند. این کتاب جزو پرفروش ترین رمان ها در نیویورک تایمز و یو.اس.ای.تودی قرار گرفت. برای دانلود این کتاب از سایت yyjc/book اقدام کنید.
معرفی کتاب زنی در کابین 10
داستان این کتاب به گونه ای نوشته شده است که بعد از پایان داستان هنوز ذهن مخاطب درگیر داستان هست. موضوع داستان در مورد زنی خبرنگار به نام بلاک است که برای مجله گردشگری، گزارش آماده می کند. در حین ماموریت دریایی با صحنه ای مواجه می شود که زندگی اش تحت شعاع این حادثه قرار می گیرد. روث ور نویسنده این کتاب در فضاسازی و داستان نویسی بسیار عالی عمل می کند. اثر دیگر این نویسنده که بسیار پرطرفدار هست کتاب در یک جنگل تاریکِ تاریک است.
در قسمتی از کتاب زنی در کابین 10 میخوانیم:
مدت زیادی چیزی نگفتیم، هیچکداممان. فقط مثل دو احمق وسط فرودگاه ایستادیم و همدیگر را نگاه میکردیم. جودا طوری صورت و موها و کبودیهای روی گونهام را نگاه میکرد که انگار واقعاً باور نمیکرد خودم باشم. فکر میکنم که من هم داشتم همین کار را نسبت به او میکردم، یادم نمیآید.
تنها چیزی که به آن فکر میکردم این بود: اومدم خونه، اومدم خونه، اومدم خونه.
جودا مدام میگفت: «باورم نمیشه. حالت خوبه.»
و بعد اشکهایم جاری شدند و رو به ژاکت کاموایی خارشآور و زمختش گریه کردم و او هیچ چیزی نگفت، فقط طوری نگهم داشت که انگار حاضر نبود هیچوقت رهایم کند.
اول نمیخواستم که خانوادۀ هورست به پلیس زنگ بزنند، اما نمیتوانستم کاری کنم حرفم را بفهمند و بعد از اینکه با جودا حرف زدم و قول دادم که به اسکاتلندیارد زنگ بزنم و داستانم را تعریف کنم – داستانی آنقدر بعید که خودم هم تقریباً باورم نمیشد – کمکم متقاعد شدم که حتی ریچارد بالمر هم نمیتواند با پول راهی برای فرار از آن بخرد.
وقتی پلیس رسید، اول من را به مرکزی درمانی بردند تا به پاهای زخمی و مچ پیچخوردهام برسند و دوباره برایم دارو تجویز کنند. به نظر میآمد که قرار است تا ابد طول بکشد، اما بالأخره دکترها گفتند که برای رفتن آمادگی دارم و یکهو به خودم آمدم و دیدم که دارند من را با ماشین به ایستگاه پلیسی آن طرف دره میبرند و آن جا مسئولی از سفارت بریتانیا در اُسلو منتظرم بود.
دوباره و دوباره دیدم که دارم داستان آنه، ریچارد و کری را تعریف میکنم و هر بار به گوش خودم بیشتر و بیشتر باورنکردنی میرسید.
مدام میگفتم: «باید بهش کمک کنین. کری… باید برین دنبال کشتی.»
دانلود فایل ها
توجه: ممکن است تمام لینک های دانلود به دستور مقام قضایی حذف شده باشد...