درباره کتاب:

آدری خیلی شگفت‌انگیز بود و به نظرمی رسد عنوان کتاب (روح زیبا) بهترین و برازنده‌ترین لقب برای اوست. آدری زیبا بود، درون و بیرون سرتاسر. با‌این‌حال، هرگز خودش رو زیبا نمیدونست و هیچوقت نفهمید چرا مردم اونو به عنوانِ زیباترین زن میشناسن. آدری هپبورن به عشق اعتقاد داشت و معتقد بود عشق میتونه التیام ببخشه، درست کنه، اصلاح کنه و در پایان همه چیز رو خوب کنه. آدری نه تنها تمایل زیادی به خواستنِ عشق داشت، بلکه تمایل و نیاز شدیدتری به دادنِ عشق داشت. چیزی که درباره‌ی شخصیتِ آدری خیلی قابل تامل بود این بود که پشتِ روح زیبایش، اندوه عمیقی وجود داشت، اندوهی که بر زندگی شخصی‌اش حاکم بود، او بخاطر دیدن آنچه در این جهان برای کودکان اتفاق می‌افتاد غمگین بود. بنابراین در کنار زندگی هنری‌اش با دو سرمایه‌ی بزرگِ (شهرت و قلبی بزرگ)، داوطلبانه به عضویت یونیسف درآمد و زندگی‌اش را صرفِ نجات میلیون‌ها کودک از فقر و بیماری کرد.

این کتاب، سفر ما به درون قلبی بسیار رئوف خواهد بود و تامل فرزندی بامحبت است بر 33 سال زندگی با یکی از بهترین مادران دنیا و بهترین دوستی که میشود داشت. شان(پسر بزرگ آدری) این کتاب را در ستایش مادرش و با استفاده از عکس‌ها، نقاشی‌ها و یادگاری‌های کمیاب و منحصر‌به‌فرد نوشته است.

از شان هپبورن باید ممنون بود برای این که با نوشتن این کتاب ثابت کرد زندگی تاثیرگذار و روحیاتِ ویژه مادرش ارزش بازگویی دارد.

از متن کتاب:

برای داشتن لب‌های زیبا با مهربانی سخن بگو، برای داشتن چشم‌های دوست‌داشتنی به دنبال خوبی در دیگران باش، برای داشتن اندام باریک، غذای خود را با گرسنه‌ها تقسیم کن، برای داشتن موهای زیبا، به کودکی اجازه بده انگشتانش را یک بار در روز لای موهایت بکشد.
او به عنوان ستاره میلیون ها نفر را خیره کرد. با نقش الیزا دولیتل در فیلم بانوی زیبای من و یا هالی گولتلی در فیلم صبحانه در تیفانی. اما برای دو آتیشه ترین طرفداران خود ، آدری هپبورن بیشتر به خاطر بازی در نقش “مومیایی” شناخته می شود.




دانلود

دانلود فایل ها