مقدمه

تا حالا شده خواب هایی ببینید که به شدت واقعی هستند!؟
مثلا خواب ببینید با چاقویی به شما حمله می شود و واقعا هم دردتان بگیرد؟!
«لیزا»شخصیت اصلی داستان از این موضوع رنج می برد و البته روانشناس ها می گویند که دیوانه است!
شاید واقعا هست،شاید هم…

درباره کتاب

کتاب«اتاق مهمان» نوشته ی«دریدا سی میچل» از نشر «کوله پشتی» و ترجمه ی«محمد صالح نورانی زاده» چاپ شده است.

مقدمه ی داستان با خودکشی یک فرد است.اگر از مامی شنوید مقدمه داستان  رانخوانید،مقدمه باعث میشودیکی از سوالات که میتواند برایتان پیش بیاید خیلی زود لو برود.
شروع داستان با نقل مکان کردن«لیزا» به اتاقی جدید است.
«لیزا» تو اتاق نامه ی خودکشی پیدا می کنه اما زمانی که از صاحبخانه می پرسه میفهمه کسی در آن اتاق زندگی نکرده اما «لیزا» روی دیوار هم داستان هایی از نا امیدی و دلیل خودکشی پیدا می کنه و این شروع معمای داستان است.
با جلوتر رفتن داستان «لیزا» از نشانه هایی در آن خانه حرف میزنه که تعلیق داستان را بالا می برد و تا پایان کتاب را زمین بذارید.

معمای اصلی داستان را کمی سخت می شد حدس زد اما معماهای کوچک و فرعی به راحتی قابل حدس بودن و حتی تعجب می کردم که من نشانه ها را میبینم ولی شخصیت ها نه.
پایان کتاب بسیار دوست داشتنی است،منطقی می باشد و هیچ سوالی بدون جواب باقی نمی ماند.
ترجمه ی خوب و روانی دارد که اصلا اذیت کننده نیست.

پی نوشت

در آخر اگر به کتاب های تریلر-معمایی-روانشناختی علاقه دارید این کتاب می تواند انتخاب خوبی باشد.
کتاب در «طاقچه»موجود است.

برشی از کتاب

وقتی اضطرابم کم‌کم از بین می‌رود، نگاهی به ساعتم می‌اندازم. چهارونیم است و هنوز باید به یک جای دیگر سر بزنم. والدینم انتظار دارند امروز عصر به خانه‌شان در ساری بروم. در شرایط معمول درخواستشان را بی‌چون‌وچرا رد می‌کنم، اما این روزها در شرایط معمول نیستیم. اگر نروم و خودی نشان ندهم، وحشت‌زده می‌شوند و به اقوام خبر می‌دهند. و شاید حتی بدتر از آن، به پلیس خبر بدهند. آخرین چیزی که در این وضعیت لازم دارم، این است که یک دسته از عزیزانم یا مأموران قانون دنبالم راه بیفتند.





دانلود

دانلود فایل ها