این کتاب در سال 1963 توسط دیوید اوگیلوی منتشر شد. کتاب اعتراف های یک تبلیغاتچی خواندنی ترین آثار بخش تبلیغات است که شامل نکات آموزشی و خلاقانه می باشد. شما هیچ وقت نمی توانید تبلیغات را از کسب و کار و تجارت بگیرید. هدف از تبلیغات افزایش فروش، ارائه محصول جدید و غیره می باشد. دیوید اوگیلوی یک چهره مشهور و شناخته شده در تبلیغات مدرن است. این شخص در این کتاب درباره ی انواع تبلیغات و تاثیر گذاری هریک از آن ها بر بازار هدف صحبت می کند. این کتاب یازده فصل دارد که شامل موارد زیر است. این کتاب را می توانید از سایت وای وای جی سی بوک مطالعه کنید.

سرفصل های کتاب اعتراف های یک تبلیغاتچی

  • چگونه می‌توان یک بنگاه تبلیغاتی را اداره کرد؟
  • چطور مشتری پیدا کنیم؟
  • چطور مشتریان خود را نگه‌ داریم؟
  • چطور یک مشتری خوب باشیم؟
  • چطور می‌توان درست تبلیغ کرد؟
  • چگونه یک آگهی تبلیغاتی بنویسیم؟
  • چطور آگهی‌های تصویری و پوستر بسازیم؟
  • چطور یک تبلیغ تلویزیونی خوب بسازیم؟
  • چطور می‌توانیم برای محصولات غذایی، شهرهای دیدنی و داروهای اختصاصی تبلیغ بسازیم؟
  • چطور به اوج قله صعود کنیم؟
  • آیا تبلیغ کردن باید منسوخ شود؟

کتاب اعتراف های یک تبلیغاتچی که معروف ترین کتاب حوزه تبلیغات است به چهارده زبان جهان ترجمه شده است. نشر سیته انتشار آن را به عهده گرفته است و آن را جالب ترین و قابل فهم ترین کتاب در حوزه تبلیغات می داند.

آنچه که در کتاب اعتراف های یک تبلیغاتچی می خوانیم

یک بنگاه تبلیغاتی فرق چندانی با واحدهای سازماندهی‌ شده‌ی دیگر ندارد و اداره کردن آن شبیه به اداره کردن یک کتابخانه‌ی تحقیقاتی، دفتر مجله، آتلیه‌ی یک مهندس معمار یا آشپزخانه‌ یک رستوران بزرگ است.

سی سال پیش در هتل «مجستیک» پاریس آشپز بودم. خیلی‌ها معتقدند که آشپزخانه‌ی این هتل بهترین آشپزخانه‌ی دنیاست. ۳۷ آشپز مانند درویشان دست از دنیا شسته، هفته‌ای ۶۳ ساعت در این چهاردیواری جان می‌کندند. از صبح تا شب عرق می‌ریختیم، فریاد می‌زدیم. فحش می‌دادیم و می‌شنیدیم و آشپزی می‌کردیم. همه‌ی ما فقط یک هدف را در سر می‌پروراندیم: غذایی بپزیم که در خوشمزگی بی‌همتا باشد.

هميشه به خودم می‌گویم اگر می‌فهمیدم چه چیزی الهام‌بخش سرآشپزمان موسیو «پیتارد» ‌بود، می‌توانستم همان شیوه‌ی رهبری را برای مدیریت بنگاه تبلیغاتی‌ام به کار بگیرم. اول از همه این‌ که به اذعان همگان، او بهترین آشپز گروه بود. بیشتر وقتش را پشت میز می‌گذراند و سرگرم تدارک منوی غذا، زیرورو کردن صورتحساب‌ها و سفارش مواد اولیه بود؛ ولی هفته‌ای یک‌بار مقر خود یعنی دفتر کار شیشه‌ای‌اش در وسط آشپزخانه را ترک می‌کرد و دست‌به‌کار آشپزی می‌شد. همه‌ی ما دورش حلقه می‌زدیم تا ببینیم چه می‌کند. از دیدن سلیقه و زبردستی او انگشت‌ به‌ دهان می‌ماندیم و در دل او را تحسین می‌کردیم.





دانلود

دانلود فایل ها