همیشه کتاب های عاشقانه در دسته کتاب های پرطرفدار قرار داشته است و “دالان بهشت“هم جزو بهترین کتاب های عاشقانه است.بسیاری از این کتاب ها از عشق و شیرینی وصال و بسیاری دیگر از فراق و غم و جدایی آن سخن می گویند. دالان بهشت نوشته نازی صفری است این کتاب برخلاف سایر رمان های عاشقانه از زبان دختری بیان می شود که سعی در توصیف اشتباهات ورفتارهای غلط خود در رابطه احساسی اش  دارد و این کمک می کند تا مخاطب بتواند با داستان به خوبی ارتباط بگیرد.

خلاصه رمان دالان بهشت:

نازی صفری در این کتاب داستان دختری به نام مهناز را روایت می کند که در خانواده ای مذهبی بزرگ شده است و زندگی راحتی دارد پسرهمسایه شان به نام محمد اورا عاشقانه دوست دارد و زمانی که ۱۷ سال دارد از مهناز خواستگاری می کند و این دو زندگی مشترک خودرا آغاز می کنند اما سن کم مهناز باعث رفتارهای ناشیانه از جانب اومی شود و همین رفتارها باعث به هم خوردن رابطه ی آن ها می شود…

قسمت از رمان دالان بهشت:

از درمانگاه که بیرون آمدم باخودم گفتم حالا که مادر نیست، بهتر است به خانه‌ی امیر بروم. از گرما و ضعف داشت حالم به هم می‌خورد، مثل آدم‌های گرسنه از درون می‌لرزیدم، دلم مالش می‌رفت و چشمهایم سیاهی. اصلا فکر نمی‌کردم مسمومیتی ساده آدم را این طور از پا در بیاورد. چند بار پشت سر هم زنگ زدم. ثریا که در را باز کرد کیفم را انداختم توی بغلش و با بی‌حوصلگی گفتم:

در عمارت را هم این قدر طول نمی‌دهند تا باز کنند، واسه باز کردنِ در این آپارتمان فسقلی یک ساعت منو توی

آفتاب نگه داشتی؟! ثریا که با تعجب و سراسیمگی نگاه می‌کرد گفت:

این وقت روز اینجا چه کار می‌کنی؟! قرار بود شب بیایی. با دلخوری گفتم:

اون از در بار باز کردنت، این هم از خوشامد گفتنت.





دانلود

دانلود فایل ها