تولستوی و مبل بنفش:

متاسفانه، مواجه با مرگ، و از دست دادن کسی یا چیزی، بخشی جدا نشدنی از زندگیست.

نینا سنکوویچ در شوک از دست دادن خواهرش، و پیدا کردن راهی برای تجدید خاطرات، تصمیم می گیره روزی یک کتاب بخونه که در انجام دادنش با چالش های فراوانی مواجه می شه.

نینا در یک خانواده ی کتابخوان بزرگ شده که همگی علاقه ی وافری برای کتاب خواندن دارن. مرگ ناگهانی” آن ماری” نینا و اعضای خانواده اش را متاثر و با مفهوم مرگ آشنا می کنه. نینا در جایی از کتاب می گه ((او خودش را از دست داده بود. او زندگی و شگفتی هایش، امکانات بی حد و حسابش را از دست داده بود.)) نینا دنبال راهی برای فرار از مرگ و احساس گناه، به تجربه زندگی های متفاوت از کتابها پناه می بره.

 قهرمان داستان برای تسکین از دست دادن خواهر بزرگتر خود “آنا ماری”ومرگ ناگهانی او به ادبیات و دنیای کتاب ها پناه می برد.او از روزهای سخت ازدست دادن می نویسد ،از درد جانکاه فراق،از روزهایی که امید و یاس به هم گره می خورند اما طولی نمی کشد که پاد زهر را پیدا می کند.

با این که او هرروز نمی تواند روزهای خوش گذشته را باز گرداند اما تلاش می کند با کتاب ها تسکینی برای قلب شکسته اش پیدا کند. او این اندوه تلخ را تجربه کرده و دربین روزمرگی و خو گرفتن به ملال و اندوه ازدست دادن شریک تجربه های شیرین کودکیش ،راه و روش خاصی پیش می گیرد تا بدین ترتیب درخلال آن به زندگی عادی خود برگردد وفرصت زیستن دوباره و امید به زندگی را برای خود و اطرافیانش که همچون با او باغم از دست دادن مواجه هستند. “جمله ای از کتاب” :پایان بندی مناسب به آنچه زندگی به ما می بخشد بستگی ندارد،پایان مناسب به این بستگی دارد که فرد انچه زندگی به او می بخشد را چگونه می پذیرد.





دانلود

دانلود فایل ها