اکنون که در شکننده ترین شرایط زندگی اش قرار داشت،به تنها کسی که می شناخت،رو کرده بود: “خودش”

کتاب جایی که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند نوشته‌ی دلیا اونز، از پرفروش‌ترین آثار سال 2018 و 2019 به شمار می‌رود و داستان جنایی و جذاب دختری است که اعضای خانواده‌اش او را در سنین خردسالی رها کرده‌اند تا تنهایی، در دل طبیعت بکر کارولینای شمالی، با پدر کج خلقش زندگی کند.

• جاییکه خرچنگ ها آواز می خوانند یک رمان اجتماعی،جنایی در وصف حال دختری بنام “کیا”ست.دختری که مثل بیشتر رمانهای جدید آمریکایی که می شه تو ایران خوند قربانی ازدواج ناموفق و تیره و تار پدر و مادرشه…مادری که با تمام عشقش برای حفظ خانواده دیگه طاقتش طاق می شه و بعد یک کتک کاری خونه رو برای همیشه ترک می کنه.(چرا دیگه سراغ بچه هاش نیومد؟!به عنوان یک مادر نمی تونم توجیه آبکی نویسنده رو بپذيرم )

بعد مادر،۴ خواهر و برادر کیا یک به یک اون رو ترک می کنن در حالیکه اون فقط ۶ سالشه و این تنهایی باعث طرد کیا از سوی مردم شهر می شه.تنهایی بس بزرگ و خالی…خالی از هر انسانی…انقدر خالی و تهی که برای من ناملموس بود.

داستان تا جایی ادامه پیدا می کنه که پسر خوشتیپ شهر عاشق کیا می شه و از اینجای کتاب، داستان جنایی می شه و من رو با این فکر تنها می زاره که چرا ما مردم انقدر راحت می تونیم فقط به این علت ((متفاوت بودن)) بی رحمانه کسی رو از داشتن یک زندکی عادی محرم کنیم.

در بخشی از کتاب جایی که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند می‌خوانیم:

کلانتر جکسون گفت: «ورن، این پرونده هنوز جای کار داره، اما بعضی چیزها جور درنمیان. همسر چیس و کارکنانش هنوز نمی‌دونن اون فوت کرده.»
دکتر ورن مورفی در جواب گفت:
– اد، من بهشون می‌گم.
– خیلی خوبه. ماشین من رو ببر. آمبولانس رو هم خبر کن تا بیاد جسد چیس رو ببره. اما درمورد این، با هیچ کسی صحبت نکن. من نمی‌خوام کسی از مردم روستا اینجا جمع بشن، و اگه تو این قضیه رو تعریف کنی، همه‌ی نقشه‌ها برملا می‌شه.





دانلود

دانلود فایل ها