.

شاید این باور عامیانه را شنیده باشید که اگر قورباغه‌ای را در یک قابلمه‌ی آب جوش بیندازید، بلافاصله می‌پرد بیرون. اما اگر همان قورباغه را در آب ولرم بیندازید و بعد قابلمه را کم‌کم گرم کنید، قورباغه می‌پزد و می‌م،ی،ر،د. قورباغه فاقد قوه‌ی تجدیدنظر درباره‌ی موقعیت است و وقتی متوجه تهدید می‌شود که دیگر دیر شده است.

اخیراً درباره‌ی این باور عامیانه پرس‌وجوهایی کردم و به نکته‌ای رسیدم: دروغ محض است.

قورباغه‌ها نیستند که نمی‌توانند موقعیت‌سنجی کنند؛ ماییم.

 

تصور کنید همین الآن سر یک امتحان چندگزینه‌ای نشسته‌اید و چون کمی وقت اضافه آورده‌اید، به یکی از پاسخ‌هایتان شک کرده‌اید. آیا باید به شم اولیه‌تان اعتماد کنید یا بهتر است نظرتان را تغییر دهید؟

 

حدود سه‌چهارمِ دانشجویان تصور می‌کنند تغییر دادنِ پاسخ باعث می‌شود نمره‌شان کم شود. با تمام احترامی که برای تجربه قائلم، دقتِ شواهد را ترجیح می‌دهم. وقتی گروهی سه‌نفره از روان‌شناسان سی‌وسه پژوهش را به شکلی جامع بررسی کردند، دریافتند که در تمام پژوهش‌ها اکثر پاسخگویان پاسخ‌های غلط را به درست تغییر داده‌اند. این پدیده را مغالطه‌ی شم اولیه می‌نامند.


پاسخ دوم ذاتاً بهتر نیست؛ بهتر است، چون دانشجویان فقط وقتی حاضر می‌شوند پاسخ اولیه‌ی خودشان را تغییر دهند که کاملاً از صحتِ پاسخِ جدید مطمئن باشند. اما پژوهش‌های جدید توضیح دیگری به دست می‌دهد: صرف تغییر پاسخ چندان موجب بهبود نمره نمی‌شود، بلکه فکر کردن به تغییر پاسخ است که باعث بهبود نمره می‌شود.

تازه‌ترین کتاب آدام گرنت، روان‌شناس س،ا،ز،م،ا،ن،ی و استاد مدرسه‌ی کسب‌وکار وارتون، دعوتی است برای بی‌توجهی به دانش‌ها و نظرهایی که دیگر چندان کمک‌حال نیستند. او در بازاندیشی نشان می‌دهد که اگر بتوانیم در هنر بازاندیشی به استادی برسیم، فرصت‌های بهتری برای موفقیت در محل کار و خوشبختی در زندگی خواهیم داشت. بازاندیشی کمک می‌کند هم راهکارهای تازه‌ای برای مشکلات قدیمی بیابیم و هم از راهکارهای قدیمی برای حل مسائل جدید بهره ببریم. اوج دانایی دانستن این است که چه زمانی باید برخی از ارزشمندترین ابزارهایمان، برخی از ارجمندترین تکه‌های هویتمان، را رها کنیم.

 





دانلود

دانلود فایل ها