pdf+ دانلود رایگان کتاب بهترین شکل ممکن (مجموعه داستان)

دقیقه ای به وضعیتی که در آن گرفتار شده است بود، فکر کرد. به نظرش رسید میلیون ها قاتل حرفه ای بر تک تک سلول های خونی اش سوار شده است اند و در سرتاسر قلمرو بدنش تاخت وتاز می کنند. فکر کرد وسط تماشای فیلم مهیجی در سینما با احترام به او می گویند از سینما بزند بیرون. احساسکرد درست هنگامی که که فکر می کرده زندگی جهت او به عالی ترین حالتش رسیده است باید از همه ی چیزهایی که جهت به دست آوردن ارزش جنگیده بود، از همه ی چیزهایی که عمیقا دوستداشت ــ زنش، دخترهایش، شغلش، منزل اش، موقعیتش ــ دست بردارد. حس کرد کسی که نمی دانست کیست یا چیست ناگهان از او می خواهد بازی را رها کند؛ آن هم دقیقا زمانی که او دارد به عالی ترین شکل ممکن بازی می کند. جهت نخستین بار احساس کرد دارد چیزی را از دست می دهد که هر لحظه فکر می کرد تنها متعلق به خودش بوده هست. حس کرد در بازی نابرابری فریب خورده هست. مثل کودکی بود که ناگهان اسباب بازی اش را از او گرفته باشند. دلش خواست بزند زیر گریه. دلشخواست جیغ بکشد، اعتراض کند، التماس کند، فحش بدهد. دلشخواست برود وسط خیابان و رو به جایی که نمی دانست کجاست، فریاد بزند: «از جون من چی می خواهید؟»