معرفی کتاب چیرگی: راهنمای دستیابی به عالی‌ترین فرم قدرت

کتاب چیرگی: راهنمای دستیابی به عالی‌ترین فرم قدرت نوشته‌ی رابرت گرین، توانایی نهفته و خام درون شما را پیدا می‌کند و در رشد و پروش این توانایی به شما یاری می‌رساند تا جایی که این ویژگی خام را به کمال برسانید و به موفقیتی که می‌خواهید دست پیدا کنید.

نوع خاصی از قدرت و هوش وجود دارد که نشان دهنده‌ی بالاترین میزان توانمندی بشر است و منشأ تمامی دستاوردها و موفقیت‌ها و اکتشاف‌های بزرگ انسان‌ها در طول تاریخ بوده است. البته این را به یاد داشته باشید که این نوع از قدرت و هوش در مدارس و دانشگاه‌ها تدریس نمی‌شود یا استادان و معلمان درباره‌اش حرف نمی‌زنند و این هوش دقیقاً همان چیزی است که قدرتمندترین افراد تاریخ به آن دست یافته‌اند. کتاب چیرگی (mastery) درباره‌ی مسیری با شما صحبت می‌کند که برای رسیدن به این موقعیت و مهارتی که می‌خواهید باید طی کنید.

رابرت گرین (Robert Greene) تمام عمر خود را صرف مطالعه‌ی قوانین قدرت و مهارت کرده تا راه و رسم رسیدن به آن را در اختیار شما قرار دهد. مطالعه‌ی این کتاب به شما یاری می‌رساند تا راه شخصی زندگی‌تان را همان‌گونه که خودتان می‌خواهید بسازید. اگر شما هم دغدغه‌ی این را دارید که در استعدادهای خود به کمال برسید و ذهن خود را پرورش دهید، مطالعه‌ی این کتاب برای شما بسیار کاربردی خواهد بود.

کتاب چیرگی، ذهن شما را درباره‌ی مسائلی مانند موفقیت، توسعه‌ی فردی، هدف‌گذاری و… دگرگون می‌کند و متوجه می‌شوید که موفقیت افراد بزرگ با تلاش مداوم و تحمل فشار و سختی بنا شده‌اند.

برای به پایان رساندن این کتاب عجله نکنید. ایده‌ها و نکته‌ها را با تعمق بخوانید و آن‌ها را کاملاً درک کنید. تلاش کنید تا این نکته‌ها را در زندگی روزمره‌ی خود به کار ببرید. داستان‌های کتاب «چیرگی: راهنمای دست‌یابی به عالی‌ترین فرم قدرت» را هم جدی بگیرید و به سادگی از کنارش عبور نکنید؛ چراکه هر کدام از این داستان‌ها به درک بیشتر مفاهیم این کتاب کمک می‌کنند.

جملات برگزیده کتاب چیرگی: راهنمای دست‌یابی به عالی‌ترین فرم قدرت:

– بدون دریافت راهنمایی، ممکن است وقت و عمر گرانبهایتان را با سردرگمی بین منابع آموزشی مختلف هدر دهید.
– آدمی باید یاد بگیرد آن پرتوی اندک و ناچیزی را که از درون، بر پهنه‌ی ذهنش می‌تابد جدی بگیرد؛ حتی جدی‌تر از نورِ موجود در شاهکارهای شاعران و خردمندان و فرزانگان.
– آن‌کس که همواره شاگرد باقی بماند، نسبت به معلم خویش ناسپاس بوده است.

در بخشی از کتاب چیرگی: راهنمای دست‌یابی به عالی‌ترین فرم قدرت می‌خوانیم:

ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که هر روز بیشتر از قبل، خارج از کنترل و تسلط ما به نظر می‌رسد. مثلاً معیشت و نان سفره ما به‌راحتی و با کوچک‌ترین تصمیمی در اتاق‌ فکرهای جهانی ممکن است کم یا زیاد شود. مشکلات کلانی که ما با آن‌ها مواجهیم- مثل مشکلات اقتصادی، زیست‌محیطی و… – مشکلاتی نیستند که صرفاً با اتکا به تصمیم و اقدام خودمان به ‌تنهایی بتوانیم آن‌ها را حل کنیم. سیاستمداران هم برای راحتی و رفاه ما کاری نمی‌کنند؛ در چنین شرایطی واکنش طبیعی مردم- که از برآورده شدن خواسته‌ها و حل مشکلاتشان ناامید شده‌اند- روی آوردن به انفعال و رخوت است. چرا؟ چون اگر آن‌قدرها به آب‌و‌آتش نزنیم و بیش‌از‌حد برای زندگی‌مان تلاش نکنیم، اگر دامنه اقدام‌هایمان را محدود کنیم و سر در لاک خودمان داشته باشیم، توهمِ مسلط بودن بر اوضاع به ما دست می‌دهد. هرچقدر کمتر تلاش کنیم، احتمال شکست خوردنمان کمتر می‌شود؛ اگر اصلاً تلاش نکنیم، شکستی هم در کار نخواهد بود.

اگر طوری خودمان را فریب دهیم که باورمان شود در قبال سرنوشت خودمان و در قبال نتایجی که به‌دست‌می‌آوریم، هیچ نقش و مسئولیتی نداریم، آن‌گاه هضم ناتوانی‌مان آسان‌تر می‌شود و راحت‌تر می‌توانیم با آن کنار بیاییم. از این رو بعضی روایت‌ها برایمان جذابیت بیشتری پیدا می‌کنند: ژنتیکْ تعیین‌کننده‌ی اصلی رفتارهای ماست؛ ما فقط محصول شرایط و دوره‌ای که در آن زندگی می‌کنیم هستیم؛ فردیت و تمایزیافتگی اشخاص صرفاً یک افسانه است، می‌شود رفتار انسان را صرفاً به رویه‌های جمعی و آماری تقلیل داد.





دانلود

دانلود فایل ها