خرید کتاب از گوگل

چاپ کتاب PDF

خرید کتاب از آمازون

خرید کتاب زبان اصلی

دانلود کتاب خارجی

دانلود کتاب لاتین

جمع‌آوری بطری، شغلی جهت پرکردن شکم ، رویای زندگی ایده‌آل، جوان ایرانی را کارتن‌خواب خیابانهای کلن کرد

سعید که به دنبال رسیدن به زندگی رویایی بار سفر به اروپا بسته بود، بعد از 10 سال همچنان کارتن خواب خیابان های کلن است.

جمع‌آوری بطری، شغلی جهت پرکردن شکم ، رویای زندگی ایده‌آل، جوان ایرانی را کارتن‌خواب خیابانهای کلن کرد

به گزارش خبرنگار رفاه و تعاون گروه اجتماعی گروه تحریریه سایت جوان؛ او که زندگی رویایی خود را از صفحه تلویزیون و پرده سینما یافته بود، بار سفر بست تا به خیال خود از زندگی ملال آور خود در کشور مادری خلاص شود و بتواند یکی از همان زندگی های رویایی را تجربه کند.

آنچه او دیده و شنیده بود، تماما به به و چه چهی بود که رسانه ها از زندگی خارج مرزهای کشور عزیزمان ایران بازتاب داده بودند.

جوان داستان ما بار سفر بست و راهی سفری شد تا زندگی رویایی و شاد را تجربه کند.

جمع‌آوری بطری، شغلی جهت پرکردن شکم ، رویای زندگی ایده‌آل، جوان ایرانی را کارتن‌خواب خیابانهای کلن کرد

این به به و چه چه هزاران جوان نه تنها از کشور عزیزمان ایران که از سایر کشورهای دنیا سوم را به سوی کشورهای توسعه یافته می کشاند.

قدیم ترها مد بود بعضی جهت فرار از بیکاری و کسب درآمد راهی کشورهایی چون ژاپن شده است و بعد از مدتی کار به کشور باز می گشتند و در کنار خانواده خود به زندگی ادامه می دادند. آدم ها واقع بین بودند و گول زرق و برق ظاهری زندگی در کشورهای بیگانه را نمی خوردند و به رویا بافی خام و واهی عده ای بازیگر، دل خوش نمی کردند.

اما حالا بعضی جوانان ایرانی به سودای آرامش اروپای هزار رنگ، از سرزمین مادری بار سفر می بندند و پا به خاک بیگانه می گذارند اما، نه دستشان به قله آرزوهایشان می رسد و نه رنگ آرامش را می بینند.

آنها تبدیل می شوند به مسافران بی پناهی که جهت سیر کردن شکم خود، بطری مشروب جمع می کنند و یا اگر خیلی خوش اقبال باشند، در یک رستوران مشغول شستن ظروف می شوند و شب و روزهای تلخ غربت را اینگونه سپری می کنند.

سعید که به دنبال رسیدن به زندگی رویایی بار سفر به اروپا بسته بود، بعد از 10 سال همچنان کارتن خواب خیابان های کلن است.

در اروپا ارزش حیوان خانگی از انسان ها زیاد است

ظاهرسازی و دروغ پردازی شبکه های بیگانه و رسانه های معاند، جهت جلب نظر جوانان به سوی کشورهای اروپایی از مواردی است که همواره مورد توجه مدیران سایر رسانه های فرامرزی هست. در سال های اخیر مساله مهاجرت و سفر به کشورهای اخیر مورد توجه بعضی از جوانانی قرار گرفته است که به قول معروف فکر می کنند “مرغ همسایه غاز است” و با این حال و هوا، هرطور شده است می خواهند خود را به اروپا برسانند.

سعید 36 ساله یکی از افرادی است که بیش از 10 سال است که به آرزوی سفر به فرنگ خود رسیده هست. سفری که یه گفته خودش جز استرس و دل آشوبی هیچ ثمری برایش نداشته و آرامش گمشده همیشگی او بعد از سفر به اروپا است.

او می گوید: از هنگامی که که دانش آموز مقطع دبیرستان بودم تمام آرزوهایم در سفر به خارج از کشور ختم می شد. هر لحظه حسرت زندگی اروپایی ها را بر دل داشتم و دلم می خواست مثل آن ها زندگی کنم، درست همانطور که در فیلم ها می دیدم. روابط آزاد زنان و مردان و امکانات متنوع آن ها جهت زندگی، وسوسه ام می کرد و فکر می کردم اگر به اروپا بروم به همه آرزوهایم دست پیدا می کنم. پدرم هنگامی که که من محصل بودم فوت کرد. با انجام شرط مادرم که می گفت باید قبل از سفر ازدواج کنم مقدمات سفر را فراهم کردم و آخر به همراه همسرم راهی شدیم. حالا که سال ها از حضورم در کشور آلمان می گذرد، هنوز هم حسرت دارم. ولی اینبار حسرت زندگی آرامی که در کشور عزیزمان ایران داشتم آزارم می دهد.

سعید اینطور به حرف هایش ادامه می دهد: هنگامی که در کشور عزیزمان ایران بودم مادر و خواهر و برادرهایم هر لحظه از من حمایت می کردند و همه جوره هوایم را داشتند، ولی به محض خروجم از کشور عزیزمان ایران و ماجراهای تلخی که جهت من اتفاق افتاد مادرم از غصه مریض شد و بعد از مدت کوتاهی فوت کرد و خواهر و برادرهایم دیگر کمک چندانی به من نکردند. بعد از مدت کوتاهی همسرم از من جدا شد و گفت تنها به علت اینکه بتواند از کشور عزیزمان ایران خارج شود و اروپا را ببیند با من ازدواج کرده هست. بعد از جدایی از همسرم حال معنوی مناسبی نداشتم و این جدایی نظم زندگی ام را به هم ریخت. اگر بخواهم کمی رک صحبت کنم باید بگویم خانواده در اروپا هیچ معنا و مفهومی ندارد.
او از خاطرات تلخ زندگی خود در اروپا با ناراحتی یاد می کند و می گوید: خانواده ها اینجا هیچ ثباتی ندارند. تقی به توقی بخورد، زنان و مردان ساز جدایی می زنند و مثل همسر من بدون آنکه به آینده فرزند خود اهمیت بدهند، به آسانی آب خوردن، جدا می شوند. شوخی و بگو مگوهای راحت و کودکانه فرزندان در یک خانواده اروپایی، به جدا کردن آن ها از پدر و مادر و خارج کردنشان از منزل و سپردن به پرورشگاه منجر می شود. خلاصه نه از کانون گرم خانواده خبری است و نه حریمی در این مورد وجود دارد که حرمتی به جا آورده شود. ارزش حیوان خانگی از انسان ها زیاد است و مدعیان حقوق بشر، حقوق حیوانات را زیاد از حق انسان، رعایت می کنند.

سعید با ابراز تاسف از شغل بعضی ایرانی ها در آلمان می گوید: بسیاری از جوانان هم وطن ایرانی ام را در آلمان را می شناسم که جهت سیر کردن شکم خود، بطری مشروب جمع می کنند و یا اگر خیلی خوش اقبال باشند، در حال کلفتی در یک رستوران هستند و شب و روزهای تلخ غربت را اینگونه سپری می کنند.

جمع‌آوری بطری، شغلی جهت پرکردن شکم ، رویای زندگی ایده‌آل، جوان ایرانی را کارتن‌خواب خیابانهای کلن کرد

این حرف ها تنها بخش کوتاهی از درد و دل های یکی از هموطنان ایرانی در کشور آلمان است که با آرزوی ساختن زندگی رویایی عازم این سرزمین شده است بود. یک بهشت ساختگی و دروغین از اروپا که شبکه های ماهواره ای به مخاطبان خود نشان می دهد و نسخه ای که رسانه های بیگانه جهت جوانان ایرانی دنبال هیجان می پیچند. لقمه ای به ظاهر خوش آب و رنگ که گلوگیر می شود و لذت آب خوش خوردن را هم از جوانان ناآگاه می گیرد و در نهایت افسرده و پشیمان می شوند و خوش حالی زندگی را به کامشان زهر می کند.

زندگی با مردان چشم آبی، رویایی که هنوز جولان می دهد

یکی تمام بعد انداز سال‌ها تلاش و زحمتش را صرف خرج سفر به اروپای فرزند خود می کند و می خواهد چراغ آینده او را روشن نگه دارد. غافل از اینکه حضور فرزند او در کشوری که هیچ گونه تشابه فرهنگی میان آن کشور اروپایی و کشور مادری اش وجود ندارد، حضوری زحمت آور و دردآور است و تحمل ظلمت غربت معضل دیگری است که در توان فردی که در بستر خانواده رشد کرده است نخواهد بود.

سعید که به دنبال رسیدن به زندگی رویایی بار سفر به اروپا بسته بود، بعد از 10 سال همچنان کارتن خواب خیابان های کلن است.

یکی هم از طریق آشنایی اینترنتی با پسری فرنگی که اگر شانس بیاورد و اسب سپیدش در راه نماند، ازدواج می کند و در رویای زندگی با مردی چشم آبی راهی اروپا می شود. کم نیستند دختران و زنانی که در این میان طعمه ناملایماتی می شوند که بدون تردید هیچ جای دنیا جهت آن ها، بهتر از سرزمین مادری ارزش نمی شود.

سعید دل پردردی از آرزوی برآورده شده است خود دارد و می گوید: اینجا (آلمان) جهت مردم خودش هم امنیت ندارد چه برسد به جوانان و مردم غریبه ای که سودای خوشبختی، در اروپا را در سر می پرورانند و با هر مشکل که شده است خود را به این سرزمین افسانه ای پر دروغ می رسانند.

او شب و روزهای بی روح بعد از جدایی از همسرش را از سخت ترین دوران زندگی خود برمی شمرد و می گوید: بعد از طلاق، زندگی در آلمان برایم سخت تر شد ولی نه روی برگشتن به کشور عزیزمان ایران را داشتم و نه جایی جهت ماندن در آلمان دارم. روزگارم به تاریکی جهنم است و اینجا شب و روزهایم با آدم های ابرو گره خورده ای می گذرد که حوصله خودشان را هم ندارند و ارج و قرب هر چیزی جز انسان، در چشمانشان زیاد و مهمتر است.

رسانه های خارجی چهره، کشورهای اروپایی و زندگی در این سرزمین ها را جهت مردم کشور عزیزمان ایران بزک می کنند وگرنه تمام این خوشی ها سرابی بیش نیست. اینجا اگر نقطه مثبتی هم جهت زندگی داشته باشد، جهت یک آلمانی با فرهنگ آلمانی است نه جهت ایرانیان که خود از فرهنگ غنی ایرانی برخوردار هستند.

جمع‌آوری بطری، شغلی جهت پرکردن شکم ، رویای زندگی ایده‌آل، جوان ایرانی را کارتن‌خواب خیابانهای کلن کرد

سعید با اشاره به جدایی زنان و مردان ایرانی در کشورهای غربی می گوید: زیاد از 80 درصد ایرانی ها بعد از سفر به اروپا از همسر خود جدا می شوند و تبلیغات رسانه‌ها و مسئولان اروپایی به شکلی است که مردان را مقصر نشان دهد. مدعی حمایت از حقوق زنان هستند ولی به تنها مسأله ای بها نمی دهند امنیت و رعایت حقوق زنانی است که بعد از جدایی در کشورهای غربی جهت ادامه زندگی مجبور به تن دادن به هر ذلتی می شوند.

خیلی از ایرانی هایی که در آلمان هستند به علت فشارهای متفاوت اینجا(آلمان) و اینکه روی بازگشت به کشور خود را ندارند، به کلیسا پناه می‌برند تا بتوانند اقامت بگیرند و هرطور شده است بمانند. خود را مسیحی جا می زنند و بعد از خروج از کلیسا به طور پنهانی به نماز می ایستند. لیکن نمی توانند دین دیگری جز اسلام که با جان و روحشان آمیخته است را بپذیرند.

سعید می گوید: همه آرزوهایم بر باد رفت و تمام حرف من با جوانان ایرانی این است که منزل سیاه خود را با منزل ظاهرا سفید مردم اروپا عوض نکنند که این منزل درست روی آب و از جنس کاغذ هست. آیا به منزل کاغذی روی آب امیدی وجود دارد؟ ای کاش جوانان ایرانی در تحقق آرزوها و اهداف خود، حرف افراد شکست خورده و باتجربه ای چون من را فراموش نکنند و کمی دوراندیش باشند.

سفر به اروپا تنها جهت چند روز کوتاه می تواند جهت مردم کشور عزیزمان ایران خوب و جالب باشد. زندگی ایرانیان در اروپا هیچ گونه امنیت و آرامشی نخواهد داشت. خیلی از دختران و پسران جوان جهت دریافت اقامت و پناهندگی، مجبور به تن دادن به خفتی هستند که در کشور عزیزمان ایران هیچ خبری از آن نخواهد بود.

استعداد یابی و حمایت از جوانان، شاه کلید جلوگیری از گسترش مهاجرت

امان الله قرائی مقدم جامعه شناس در خصوص سودای سفر به اروپای بعضی جوانان ایرانی در گفتگو با خبرنگار گروه اجتماعی گروه تحریریه سایت جوان می گوید: صورت بزک شده است ای که رسانه های بیگانه از سبک زندگی اروپایی نشان می دهند و تلاش آن ها جهت ناامن نشان دادن محیط داخلی کشور، از جمله دلایلی است که جوانان را جهت سفر به اروپا جنبش و تشویق می کند.

وی افزود: بیکاری عامل دیگری است که به عنوان یکی دیگر از دلایل مهاجرت قانونی یا غیرقانونی جوانان به شمار می رود و آن ها را به گرفتن تصمیماتی عجولانه و آسیب زشت مجبور می کند. البته جوانان ایرانی باید با وعده های پوچ و تو خالی اروپا رفته ها دل خوش نکنند.

این جامعه شناس تاکید کرد: اشتغال زایی و شناسایی جوانان بااستعداد و باانگیزه و حمایت از آنان موضوعی است که مسئولان امر در این حوزه باید به آن توجه کنند و بدون شک با برنامه ریزی های زودبازده در حوزه کارآفرینی و اشتغال زایی بخش گسترده ای از آسیب های اجتماعی از جمله مهاجرت نیز حل می شود.

بها دادن به جوانان باانگیزه و با استعداد و بازتاب دقیق تجارب سفرکرده های اروپا از جمله راه هایی است که افراد به خاص جوانان در جویای کار را از سفر به اروپا منصرف می کند و تبعات تلخ مهاجرت را از زندگی آن ها دور می کند. ای کاش مسئولان در برخورد و چاره اندیشی جهت بیکاری جوانان، آن ها را مثل فرزندان آقازاده خود ببینند و در جهت اشتغال زایی و حمایت از آنان از هیچ تلاشی دریغ نکنندو

گزارش از فرزانه فراهانی

انتهای پیام/

واژه های کلیدی: خانواده | رسانه ها | ایرانیان | مهاجرت | جوانان | ایرانی | مردان | زندگی | جدایی | ایران | اروپا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *