خرید کتاب از گوگل

چاپ کتاب PDF

خرید کتاب از آمازون

خرید کتاب زبان اصلی

دانلود کتاب خارجی

دانلود کتاب لاتین

کلارک گیبل سلطان طلایی هالیوود

بازیگران مرد | فیلمبرداری | نامزد اسکار | کاراکتر | هالیوود | سینمایی | بازیگری | موفقیت | بازیگر | هالیوود | سینما

کلارک گیبل سلطان طلایی هالیوود

کلارک گیبل سلطان طلایی هالیوود 

کلارک گیبل سرطان هالیوود است.ما محبوب ترین نقش وی را در فیلم بربادرفته در نقش رت باتلر دیده ایم و تاریخ سینما هم این مرد را جهت هر لحظه به یاد خواهد داشت. نماد دوران طلایی هالیوود، «رت باتلر» گستاخ، جالب و خوش پوش شاهکار «بر باد رفته» که با لقب «سلطان هالیوود» یا «سلطان» آشنا می شد،

بازیگری افسانه ای به نام کلارک گیبل بود که به خاطر داشتن گوش های بزرگ در اوایل دوران بازیگری اش به مشکل در هالیوود به او نقش می دادند.
کلارک گیبل، زاده اول فوریه 1901 در کادیز، اوهایو، فرزند یک حفار چاه نفت و یک کشاورز بود و هنگامی که نوزاد بود مادرش را از دست داد. در شانزده سالگی از دبیرستان ترک تحصیل کرد تا در کارخانه لاستیک سازی در اکرون اوهایو مشغول به کار شود. یک شب به تماشای یک تئاتر رفت و آنقدر از آن خوشش آمد که تصمیم گرفت بازیگر شود.

کلارک گیبل سلطان طلایی هالیوود

در نتیجه تلاش کرد با مشغول شدن به کاری در یک کمپانی سینمایی بدون دریافت حقوق، راهش را به سوی این صنعت باز کند ولی رویایش بطور موقت با فوت مادرخوانده اش در سال 1919 عقب افتاد و کلارک جهت کمک به پدر به اوکلاهما رفت.

پس از گذشت سه سال در آنجا، به یک شرکت سینمایی سیار پیوست که خیلی سریع ورشکسته شد و گیبل را در مونتانا سرگردان کرد. سپس به اورگان رفت و به کمپانی دیگری پیوست که در آنجا با جوزفین دیلون، مدیر سینمایی آشنا شد. دیلون که قبلاً بازیگر و مدرس سینما بود 17 سال از او بزرگتر بود،

بازیگران مرد | فیلمبرداری | نامزد اسکار | کاراکتر | هالیوود | سینمایی | بازیگری | موفقیت | بازیگر | هالیوود | سینما

با این حال از گیبل خوشش آمد و مربی بازیگری اش شد. او پول ساختن دندان ها، موها و ابروهای گیبل را پرداخت کرد، خیلی سریع آنها با هم ازدواج کردند و به هالیوود کالیفرنیا نقل مکان نمودند.

عبارات مهم : بازیگران مرد – فیلمبرداری
در هالیوود، گیبل نتوانست آزمون های بازیگری را با موفقیت بگذراند، لیکن به او می گفتند جهت بازیگر نقش اول شدن گوش هایش زیادی بزرگ هستند. وی توانست در سال 1931 نخستین نقش مصوت خود را در فیلم «بیابان رنگ شده» بازی کند و بعد از آنکه کمپانی ام جی ام او را روی پرده نقره ای دید،

پیشنهاد بستن قرارداد به او داد. نخستین نقش مهم او در فیلم «برقصید، احمق ها، برقصید» با جوان کرافورد بود که موفقیت زیادی داشت و این استودیو از آن بعد نقش های منفی برابر ستاره های زن قشنگ از جمله جین هارلو، گرتا گاربو و نورما شیرر را به گیبل می داد. تا آخر آن سال، بیش از ده فیلم بازی کرد

و حرفه بازیگری در نقش مهم را جهت خود تثبیت نمود. ولی در نهایت، از بازی کردن در نقش منفی و آدم بد خسته شد و این نارضایتی را به گوش همه رساند.در طول فیلمبرداری «بانوی رقصنده» در سال 1933 گیبل به پیوره مبتلا شد و عفونت لثه ها مجبورش کرد که فوراً تمام دندان هایش را بکشد.

کلارک گیبل سلطان طلایی هالیوود

این عفونت در بدنش پخش شد و به کیسه صفرایش رسید و در نهایت در بیمارستان خوابیدن شد. به خاطر به تعویق افتادن فیلمبرداری و برداشت های دوباره که مهم بودند، این فیلم 150 میلیون دلار زیاد از بودجه خرج برداشت.
وقتی گیبل به کارش بازگشت، ام جی ام او را به کلمبیا پیکچرز که آن وقت استودیوی کم بودجه ای بود قرض داد تا در کمدی فرانک کاپرا به نام «در یک شب اتفاق افتاد» بازی کند. شایعات زیادی وجود داشت مبنی بر اینکه این اقدام مجازاتی جهت واکنش‌ها بد کلارک به خاطر نقش هایی که به او می دادند

یا به خاطر پرسشها موجود در فیلمبرداری آخرین فیلمش بوده هست، ولی در واقع ام جی ام هیچ پروژه ای جهت گیبل نداشت. در نهایت گیبل با بازی در کمدی مشهور «در یک شب اتفاق افتاد» توانست جایزه اسکار را ببرد و با نشان دادن استعدادهایش، توانست نقش های زیاد و بهتری به دست آورد.

بازیگران مرد | فیلمبرداری | نامزد اسکار | کاراکتر | هالیوود | سینمایی | بازیگری | موفقیت | بازیگر | هالیوود | سینما

برای نقش مهم فیلم «در یک شب اتفاق افتاد» یعنی پیتر وارن، گیبل نخستین گزینش کاپرا نبود. این نقش ابتدا به رابرت مونت گومری پیشنهاد شد که آن را رد کرد لیکن فکر می کرد فیلمنامه ضعیفی دارد. در نتیجه فیلمبرداری در فضایی پرتنش شروع شد، ولی هم گیبل و هم فرانک کاپرا از ساختن این فیلم لذت می بردند.

کلارک جایزه اسکار عالی ترین بازیگر نقش مهم مرد را جهت بازی در این فیلم گرفت و خود فیلم نیز جایزه اسکار عالی ترین فیلم را برد. به نظر کاپرا، کاراکتر گیبل در این فیلم به شخصیت مهم و واقعی او بسیار شباهت داشت:«فیلم «در یک شب اتفاق افتاد» گیبل واقعی رو نشون میده.

کلارک گیبل سلطان طلایی هالیوود

اون هرگز نتونست اون نوع کاراکتر رو در فیلم دیگری غیر از این فیلم بازی کنه. هر لحظه اونو در نقش مردان عاشق بزرگ و معروف بازی می دادند، ولی اون همچین آدمی نبود. گیبل خاکی و فروتن بود و عاشق همه چیز بود و با آدمای عادی می جوشید. اون نمی خواست نقش های بزرگ مردان عاشق پیشه رو بازی کنه؛

اون فقط دلش می خواست کلارک گیبل رو بازی کند، یعنی همونطوری که در «در یک شب اتفاق افتاد» بازی کرده بود و واقعاً جای تأسفه که نذاشتن اون روند رو ادامه بده.»
حالا دیگر گیبل یکی از بزرگترین ستاره های هالیوود شده است بود و در فیلم های موفق متعددی از جمله «بوم تاون»، «سان فرانسیسکو» و «شورش در بونتی» بازی کرد و جهت جان بخشیدن به نقش فلچر کریسشن در فیلم «شورش در بونتی» در سال 1935 نامزد جایزه اسکار شد.

وی سه بار با اسپنسر تریسی همبازی شد که موجب محکم شدن جایگاه تریسی و آشنا شدن این دو به عنوان یک تیم نزد عموم مردم شد. در سال 1939 در نقش رت باتلر و در مشهورترین فیلمش یعنی «بر باد رفته» نقش آفرینی نمود. کلارک گیبل را «سلطان هالیوود» می نامیدند و او نماد مردانگی بوده و مردها او را تحسین نموده و زن ها عاشقش بودند.

آخرین جمله ای که باتلر در فیلم «بر باد رفته» در جواب اسکارلت به زبان می آورد: «راستشو بخوای عزیزم اصلاً برام مهم نیست» یکی از مشهورترین جمله ها در تاریخ سینما هست. گیبل بعد از بازی در نقش رت فوراً تبدیل به ستاره محبوب عموم مردم و تهیه کننده فیلم یعنی دیوید سلزنیک شد.

از آنجائیکه سلزنیک هیچ ستاره مردی با قرارداد بلندمدت نداشت، می بایست پروسه مذاکره جهت قرض گرفتن یک بازیگر مرد از استودیوی دیگری را به جان می خرید. گری کوپر نخستین گزینش سلزنیک بود که نقش باتلر را رد کرده و گفته بود: ««بر باد رفته» بزرگترین شکست تاریخ هالیوود میشه. خوشحالم که این کلارک گیبله که قراره با دماغ زمین بخوره، نه من.»
آن وقت بود که سلزنیک تصمیمش را گرفت تا گیبل را به کار بگیرد و به دنبال راهی بود تا او را از ام جی ام قرض بگیرد. گیبل دلواپس بود که با قبول این نقش بیننده ای را ناامید کند که به این نتیجه رسیده که هیچکس این نقش را نمی خواهد. ولی بعدها پشیمان شده است و اعتراف کرده بود: «فکر کنم حالا می دونم که یه مگس چطور باید بعد از گرفتار شدن در تار عنکبوت تصویر العمل نشون بده.»

ده ها سال بعد گیبل می گفت که با هر بار پخش این فیلم، وجهه او بهتر و بهتر می شد و محبوبیتش نیز زیاد کردن می یافت. بعد از آن گیبل تا آخر عمر یکی از برترین و بزرگترین بازیگران مرد دنیا باقی ماند.در ژانویه 1942، طی فیلمبرداری «یک جایی پیدایت می کنم» بود که تراژدی زندگی اش رخ داد و کارول لمبارد، همسر سوم کلارک و علاقه زندگی اش، در سقوط هواپیما از دنیا رفت.

لمبارد همراه با مادرش و مسئول امور مطبوعاتی اش اتو وینکلر، مسافر پرواز ترانس کانتیننتال و وسترن ایر بودند و لمبارد به تازگی پنجاه و هفتمین فیلمش یعنی «بودن یا نبودن» را تمام کرده بود و در راه بازگشت به منزل بود که هواپیمایش به کوهی در نزدیکی لاس وگاس در نوادا برخورد کرد و همه 22 مسافر از جمله 15 خدمه اش کشته شدند.
گیبل به محل سانحه رفت تا اجساد همسرش، مادرزنش و وینکلر که در مراسم ازدواجش ساقدوشش بود را بگیرد. لمبارد نخستین کشته جنگی آمریکایی زن جنگ جهانی دوم اعلام شد و گیبل یادداشتی شخصی مبنی بر عرض تسلیت از مدیر جمهور روزولت دریافت کرد. بررسی های هیئت هوانوردی کشوری ثابت کرد که این سانحه به علت خطای خلبان رخ داده است.

گیبل از این ضایعه به شدت ویران شد و در سن 41 سالگی داوطلب نیروی هوایی ارتش شد و در پنج مأموریت بمب گذاری در آلمان خدمت کرد و فیلمی تبلیغاتی جهت ارتش درست کرد.پس از ترخیص در سال 1944 با فیلم «ماجرا» به روی پرده سینما بازگشت. با آنکه این فیلم چندان نیرومند نبود، ولی بازگشت او به سینما باعث شد مردم به سوی گیشه هجوم ببرند. او به کار با ام جی ام ادامه داد

و با اوا گاردنر و گریس کلی در «موگامبو» همبازی شد، ولی حرفه اش هرگز موفقیت پیشین را به دست نیاورد. با این حال قراردادش با این استودیو در سال 1954 به انقضا رسید و او تبدیل به پردرآمد ترین بازیگر آزاد تا آن وقت شد. شهرت گیبل به عنوان یک افسانه ادامه یافت و او به بازی در یک فیلم در سال ادامه داد،

به خصوص در فیلم هایی مانند «سرباز سرنوشت» و «مردان بلندقامت» در سال 1955 نقش آفرینی کرد. ولی یکی از عالی ترین بازی هایش را در فیلم «ناجورها» با مرلین مونرو و مونت گومری کلیفت ارائه داد، ولی نتوانست از موفقیت آن بهره مند شود، لیکن دو روز بعد از آخر فیلمبرداری، کلارک سکته قلبی کرد و در 16 نوامبر 1960 از دنیا رفت.
گیبل محبوب زن ها بود، چه روی پرده سینما و چه در دنیای واقعی. در طول عمرش پنج بار ازدواج کرد و همسرانش مشمول بر نخستین مربی تئاترش یعنی جوزفین دیلون، ماریا لانگهم، کارول لمبارد، سیلویا اشلی و کی ویلیامز می شدند. گیبل یک پسر به نام جان کلارک گیبل داشت که بعد از مرگش به دنیا آمد.

وی همچنین دختری به نام جودی لوئیس داشت که در ششم نوامبر 1935 و از رابطه اش با لورتا یانگ بازیگر به دنیا آمد. یانگ باردارش اش را مخفی نگه داشت تا به حرفه هیچکدام لطمه نخورد، لیکن این رسوایی موجب بی آبرو شدن گیبل متأهل در آن وقت می شد. تا اینکه در سال 1966 یانگ واقعیت را به لوئیس گفت،

ولی فاش نکرد که لوئیس دختر بیولوژیکی گیبل بوده و به حفظ این راز از عموم مردم ادامه داد و فقط این راز را در زندگی نامه مجازش با عنوان «تا ابد یانگ» فاش کرد که بعد از مرگش در سال 2000 چاپ شد. گیبل و لوئیس در طول عمرشان هرگز رابطه پدر و دخترش نداشتند و لوئیس در سال 2011 در سن 76 سالگی از دنیا رفت.
یکی از نکات جالبی که در مورد کلارک گیبل وجود دارد این است که حالت ایستاده بی خیال و بی اعتنای شخصیت کارتونی باگز بانی در حال جویدن هویج از کلارک در صحنه ای از فیلم «در یک شب اتفاق افتاد» الهام گرفته شده است که در این صحنه کاراکتر کلارک گیبل به حصاری تکیه داده و تند تند هویج می جود

و با دهان پر با کاراکتر کلودت کولبرت صحبت می کند. این صحنه زمانی که فیلم محبوبیت داشت نیز به شدت مشهور شده است بود و بینندگان آن وقت واکنش‌ها گستاخانه و بی اعتنای باگز بانی را به کنایه از او آشنا بودند.

واژه های کلیدی: بازیگران مرد | فیلمبرداری | نامزد اسکار | کاراکتر | هالیوود | سینمایی | بازیگری | موفقیت | بازیگر | هالیوود | سینما

کلارک گیبل سلطان طلایی هالیوود

کلارک گیبل سلطان طلایی هالیوود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *