خرید کتاب از گوگل

چاپ کتاب PDF

خرید کتاب از آمازون

خرید کتاب زبان اصلی

دانلود کتاب خارجی

دانلود کتاب لاتین

داستان سحر

يادم مياد سال دوم دانشگاه ، يه روز از روزهاي خدا سر كلاس استاد عزيزم دكتر ميرزايي نشسته بوديم در حال يادگرفتن درس بوديم كه فكر پليدي به سرم خورد !!!

حميد از بچه هاي خيلي خجالتي دانشگاه بود از طرفي هم از سحر خوشش ميومد و و فكر سحر آزارش ميداد …….. !!!!!!

اسماعيل : خوب محمد حالا بايد چكار كنيم ؟

محمد : من به حميد ميگم ديروز (شنبه ) با سحر صحبت كردم و به او گفتم كه دوستم از شما خوشش اومده و ميخاد با شما و خانوادتون آشنا شه . سحر هم گفت ايرادي نداره ! و بعد به حميد ميگم كه ديگه احتياج نيست چيزي بگي و فقط بگو من حميد هستم و قصد دارم با شما آشنا شم ….

اسماعیل : جالبه اما حميد باور نميكنه .

اين فكري بود كه حداقل اگر حميد جواب نه ميشنيد ديگه از فكر سحر بيرون ميومد و درسشو راحت ميخوند اينم بگم دوستام اساسا اهل روابط سالم هستن و اصلا فكرتون بيراهه نره

بعد از لحظاتي حميد هم به جمع ما پيوست جريانو واسش تعريف كرديم حميد كه اصلا باورش نشده بود با اين حال ميخنديد و قند تو دلش آب شده بود واسه اينكه كم نيارم يه خالي اساسي ديگه بستم و گفتم : حميد جون نشون به اون نشون كه قراره اونو ساعت 11 تو كريدور 2 فني 1 ببينيمش !!!!!

همگي به سمت فني 1 حركت ميكرديم كه ساعت ده دقيقه به 11 بود كه ورودي روبرو سالن چمران سحر رو ديديم ! خالي ما هم به حقيقت پيوند خورد و حالا سحر چشم تو چشم ما بود من و عباس و اسماعيل هيجان شيطنت آميزي به همراه تبسم موزيانه رو چهرمون نقش بست و حميد بنده خدا كه حالا ديگه باورش شده بودسحر به داخل فني رفت و ما پشت سر او

حالا ديگه حميد خجالتي ما با دل و جرات بيشتر رفت جلو من پشت پله ها ايستادم بچه ها هم تو كريدور كه حميد سمت سحر و دوستاش رفت …….

حميد : سلام من حميدم هموني هستم كه دوستم ديروز باهاتون صحبت كرده بود

سحر كه هاج و واج شده بود گفت : كي ؟ دوست شما ؟ در مورد چي ؟

حميد سرخ شده بود سرشو برگردوند كه منو نشون بده كه من و بچه ها پشت راه پله ها از خنده رو زمين ولو شده بوديم

حميد سركار رفته بود ولي ديگه واسه هميشه خجالت رو كنار گذاشت البته بعد از آن روز يه مرتبه ديگه رفت و حرف دلشو زد كه سحر راضي نشد

اما بايد بگم حميد اكنون كه 3 ساله از اون جريان ميگذره تو صنعت مشغول خدمته و هنوزم گاهي ياد قديما در حسرت اين عشق پاك ميسوزه !

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *