خرید کتاب از گوگل

چاپ کتاب PDF

خرید کتاب از آمازون

خرید کتاب زبان اصلی

دانلود کتاب خارجی

دانلود کتاب لاتین

چربی سوزی 100 کیلوگرمی! عکس/ بیماری سخت شرکت کننده مسابقه مردان آهنین

سیاوش برفان که در مسابقه های مردان آهنین شرکت می کرد, مدتی را بخاطر مبتلا شدن به سرطان در بیمارستان به سر برده و حالا به زندگی عادی بازگشته است.

چربی سوزی 100 کیلوگرمی! عکس/ بیماری سخت شرکت کننده مسابقه مردان آهنین

سیاوش برفان که در مسابقه های مردان آهنین شرکت می کرد, مدتی را بخاطر مبتلا شدن به سرطان در بیمارستان به سر برده و حالا به زندگی عادی بازگشته است.

شرایط جسمانی سیاوش برفان شرکت کننده مردان آهنین

برای بیننده​های پروپاقرص برنامه های تلویزیونی ، سیاوش برفان نام آشنایی هست. خیلی ها او را با مسابقه مردان آهنین به یاد می​آورند؛ همان مسابقه پرهیجانی که میزبان نیرومند ترین مردان کشور عزیزمان ایران بود.

برفان چندین دوره در این مسابقه های شرکت کرد و فینالیست شد. دوبار با کاپ اخلاق به منزل برگشت و یک بار هم با عنوان سومی نیرومند ترین مردان ایران. این ولی صفحات اول قصه زندگی این قهرمان هست؛ روی خوش قصه. آن روی دیگر قصه زندگی این مرد ، روزهایی است که او با یک بیماری سخت رودر رو شد؛جایی که باید به خودش ثابت می​کرد زور سرطان به او نمی​رسد.

چربی سوزی 100 کیلوگرمی! عکس/ بیماری سخت شرکت کننده مسابقه مردان آهنین

بعد از یک مبارزه طولانی ، حالا برفان دوباره به زندگی برگشته هست. دوباره ورزش می​کند و زیاد از قبل قدر لحظه لحظه زندگی اش را می​داند. با این ورزشکار 38 ساله کشورمان ، از روزهایی گفتیم که او سرسختانه جهت زنده ماندن و کم نیاوردن تلاش می​کرد؛ روزهایی که خیلی دور نیستند.

عبارات مهم : تمرینات ورزشی – بیمارستان

آقای برفان ، جهت علاقه مندان برنامه مردان آهنین اسم و صورت شما آشناست. ولی شما چند دوره قهرمانی کشور در رشته کشتی را هم دارید. چطور این مسیر را طی کردید؟

من ورزش را به صورت جدی از سال 68 شروع کردم . یعنی حدودا ده ساله بودم. اول هم رفتم سراغ کشتی. چند دوره قهرمان کشور شدم، مقام قهرمانی آسیا را هم دارم. ولی از هنگامی که مسابقه های مردان آهنین شروع شد ، به این ورزش علاقه مند شدم و در مسابقه های انتخابی شرکت کردم و گزینش شدم. چند دوره هم در این مسابقه های شرکت کردم. چندبار فینالیست شدم و یک بار هم به مقام سوم این مسابقه های رسیدم. در همین دوران بود که به پاورلیفتینگ هم علاقه مند شدم و فعالیتم را در این رشته ورزشی هم شروع کردم.

روزهایی که ورزش می کردید و با این جدیت در میدان مسابقه های حضور داشتید ، هیچ نشانه ای از بیماری در بدن شما وجود نداشت؟

سیاوش برفان که در مسابقه های مردان آهنین شرکت می کرد, مدتی را بخاطر مبتلا شدن به سرطان در بیمارستان به سر برده و حالا به زندگی عادی بازگشته است.

نه واقعا اوائل که هیچ نشانه ای نداشتم. بعدها کم کم دیدم که حین تمرینات ورزشی، هنگامی که حرکتی انجام می دهم، بدنم کبود می شود و این کبودی دیگر خوب نمی شود. همین عنوان نگرانم کرد و باعث شد به دکتر مراجعه کنم.

چه زمانی بود؟

حدودا 5 سال پیش.

از کی فهمیدید که نگرانی تان بی علت نبوده؟

همان روز اولی که جهت آزمایش خون رفتم دکتر. من جهت یک کبودی راحت رفته بودم ، اصلا هم هیچ تصوری از سرطان و …نداشتم. هیچ ذهنیتی نداشتم که ممکن است این بیماری جدی باشد. ولی همان جا نتیجه های آزمایش که آمد به من گفتند شما مشکوک به سرطان هستید . باید خوابیدن بشوید.

چه حالی پیدا کردید؟

چربی سوزی 100 کیلوگرمی! عکس/ بیماری سخت شرکت کننده مسابقه مردان آهنین

شوکه شدم… اصلا فکرش را هم نمی کردم…

بعد چه شد؟

بعد دیگر پروسه درمانم شروع شد. گفتند سرطان خون داری. بعد در مرحله های بعدی درمان متوجه افت شدید پلاکت در خونم شدند . گفتند سیستم ایمنی بدن تو خودش را دشمن می بیند و شروع کرده به خوردن پلاکت ها. من از همان وقت جراحی و شیمی درمانی را شروع کردم. البته یک اشتباه پزشکی باعث شد که روند درمان بیماری ام طولانی تر شود. دکتر معالجم موقع برداشتن طحال، به پانکراس من آسیب زد و من دچار پانکراتیک هم شدم.

چقدر در بیمارستان خوابیدن بودید؟

سیاوش برفان که در مسابقه های مردان آهنین شرکت می کرد, مدتی را بخاطر مبتلا شدن به سرطان در بیمارستان به سر برده و حالا به زندگی عادی بازگشته است.

خیلی زیاد. تقریبا یک سال و نیم به خاطر همین بیماری فقط روی تخت بیمارستان بودم. طوری شده است بود که منی که ورزشکار بودم ، پاورلیفتینگ کار می کردم و 140- 150 کیلو وزنم بود، در دوران بیماری وزنم به 50 کیلو رسید.

سیاوش برفان در بیمارستان

چربی سوزی 100 کیلوگرمی! عکس/ بیماری سخت شرکت کننده مسابقه مردان آهنین

با چقدر قد؟

با قد 190. یعنی آنقدر ضعیف شده است بودم که اصلا نمی توانستم راه بروم. واقعا یکی از آرزوهایم این بود که از روی تخت بلند بشوم و راه بروم. دخترم را در آغوش بگیرم.

یعنی یک راه رفتن راحت جهت شما رویا شده است بود؟

دقیقا همین طور هست. حسرت دوباره ورزش کردن هم که به دلم مانده بود فکر می کردم هیچگاه دوباره این تجربه های ورزشی برایم تکرار نمی شود. به اندازه ای از نظر جسمی و ظاهری عوض کردن کرده بودم که هنگامی که نخستین بار بعد از یک سال سخت بیماری خودم را در آینه دیدم وحشت کردم.

تصویری که توی آینه دیدید و شما را ترساند چطوری بود؟

فکر کنید یک نفر که همه موهای سرش ریخته. ابرو ندارد. شدیدا وزن کم کرده. استخوان هایش بیرون زده دقیقا مثل آدم هایی که سوءتغذیه دارند؛ بعد این تصویر را منی می دیدم که ورزشکار بودم ، عضله ای بودم… من یک سال غذا نخوردم در روند بیماری ام به خاطر مسئله پانکراتیک نمی توانستم غذا بخورم. از طریق یک لوله گوارشی که به گردنم وصل بود، سرم خوراکی به من تزریق می شد.

اصلا نشد که امیدتان را از دست بدهید ؟بالاخره بین گذشته و حالِ آن روزهای شما تفاوت زیادی وجود داشت.

آن اوائل هنگامی که که هنوز از خبر شنیدن این بیماری شوکه بودم خودم را باختم. یادم است آن روزها که در بیمارستان خوابیدن بودم ، هر کدام از بیمارها که فوت می کرد من خودم را زیاد می باختم. به عنوان نمونه یکی از هم اتاقی هایم سرطان کبد داشت، که فوت کرد . فوت او روی من خیلی تاثیر گذاشت فکر می کردم که این آینده در انتظار من هم هست. ولی این حس جهت همان اوائل بود. بعد دیدم این طوری نمی​شود . دیدم اگر می​خواهم به زندگی برگردم باید خودم هم تلاش کنم. باید خودم هم بخواهم. نه اینکه روی تخت به انتظار شفا بنشینم. الان هم به همه بیماران سرطانی و… که از نزدیک می بینم می گویم که این خودمان هستیم که به بیماری می بازیم. از همان اول که اسم سرطان را می شنویم ، این اسم را جهت خودمان بزرگ می کنیم. عقب نشینی می کنیم و راه را جهت پیشروی بیماری باز می گذاریم و همین باعث شکست مان می شود.

بیماران مبتلا به سرطان را کجا می بینید؟

از طریق دوست و آشنا معرفی می شوند. خیلی ها چون در جریان بیماری من هستند از من می خواهند که با بیمارشان صحبت کنم و او را به زندگی امیدوار کنم. من هم قبول می کنم. در این مدت هم با خیلی ها حرف زده ام ، به خیلی ها کمک کرده ام که با بیماری ارزش مبارزه کنند. یکی از آنها خواهر خودم است که به سرطان سینه مبتلا شد . به علت شدت بیماری همه از درمان او قطع امید کرده بودند ولی من کنارش ایستادم و تلاش کردم کاری کنم که روحیه اش را نبازد.

به بیماری که روزهای مشکل را می گذراند و با سرطان سروکله می زند چه می گویید؟

می گویم من هم همه این روزها را گذرانده ام؛ درد شیمی درمانی را می فهمم؛ 5 بار شیمی درمانی شدم، می دانم ریختن موها ، ضعیف شدن بدن و..چه حالی دارد. ولی نباید خودت را ببازی. باید به خاطر چیزهایی که داری تلاش کنی زنده بمانی . باید به چیزهایی که داری امیدوار باشی.

امید خود شما در آن دورانی که روی تخت بیمارستان بودید، چه بود؟

دخترم ، همسرم ، دوستانم . من به عشق اینها دوباره بلند شدم. البته یک توصیه مهم هم وجود دارد که هیچگاه در هیچ شرایطی انسان نباید از لطف خدا نا امید شود. من این را هم هر لحظه به افراد بیماری که از نزدیک می بینم می گویم. می گویم که باید از خود خدا جهت گذراندن این روزها کمک بخواهید.

شما هم این کار را کردید؟

بله …من شفایم را از دکتر ها نگرفتم. بگذارید ماجرا را برایتان تعریف کنم. یک شب ، من در بیمارستان طالقانی پایتخت کشور عزیزمان ایران خوابیدن بودم . همسرم هم آن شب به عنوان همراه کنارم مانده بود. روبه روی تخت من ، یک هموطن مسیحی خوابیدن بود. که هروقت درد سراغش می آمد می گفت: یا ابوالفضل…یا ابوالفضل… هنگامی که کمی حالش بهتر شد به او گفتم : مسلمان شدی؟ گفت نه. من مسیحی ام. ولی از ابوالفضل شما چند بارشفا گرفتم. الان هم از او می خواهم کمکم کند. من همانجا دلم شکست، پتو را روی سرم انداختم. گفتم یا حضرت اباالفضل! من هیئت دارت هستم، علم کِشَت هستم، آیا به من نظر نمی کنی؟! واقعا مثل یک معجزه بود، صبح که بیدار شدم دیگر هیچ ترشح پانکراتیکی نداشتم. بعد از دو روز هم دستگاه هایی که در شکمم بود در آوردند و بعد از چند روز هم مرخص شدم.

الان در چه شرایطی هستید؟

خوشبختانه با دعای خیر مردم این بیماری را پشت سر گذاشتم. دقیقا دوسال است که دوباره ورزش را شروع کردم و همه تلاش ام این است که دوباره به رکوردهای قبلی ام برسم. می خواهم امسال در مسابقه های جهانی هم شرکت کنم و به همه ثابت کنم که حرف هایی که پشت سرم می زدند شایعه بود.حقیقت نداشت.

چه حرف هایی ؟

خیلی ها می گفتند که داروی بدنسازی باعث این اتفاق شده است ولی این طور نبود. من هیچگاه دارو مصرف نکرده بودم. بیماری ام مثل بیماری بقیه مردم چند تا علت خاص داشت استرس، ژنتیک و در معرض مواد سمی قرار گرفتن.

کجا در معرض مواد سمی بودید؟

در محل کارم. من تکنسین مذاب کارخانه «…» بودم و کارم طوری بود که در معرض استنشاق مواد سمی قرار داشتم. ولی هنگامی که بیمار بودم شنیدم که این بیماری را به چیزهای دیگری ربط می دهند و خیلی دلم شکست.

الان دیگر زندگی تان به همان روال عادی اش برگشته؟

بله . خداراشکر . الان با وجود اینکه هنوز به خاطر پانکراتیک خیلی درد می کشم و دل دردهای شدید دارم و هر روز دارو می خورم ولی تمرینات ورزشی ام را با جدیت دنبال می کنم. تقریبا سه چهار ساعت روزم را در کلوب می گذرانم. مثل سابق سرکار هم می روم.

همان کار قبلی؟

همان شرکت می روم ولی قسمت کاری ام را عوض کردم االان در بخش دیگری مشغولم.

به اینکه ممکن است یک روزی دوباره این بیماری برگردد هم فکر می​کنید؟

می دانم این اتفاق ممکن است دوباره بیفتد. ولی من به این عنوان فکر نمی​کنم ، تلاش می کنم خودم را سرگرم کنم و هر لحظه می گویم سیاوش تو می توانی . تو نیرومند هستی. زور سرطان به تو نمی رسد.

به وزن قبلی تان برگشته اید؟

تقریبا. الان حدود 130 کیلو هستم.

از آن روزهای بیماری تصویر و تصویری دارید؟

اگر باشد در اینترنت است ، تصویر هایی که خودمان داشتیم را همسرم پاک کرده. می گوید بهتر است آن روزها را فراموش کنیم.

سیاوش برفانِ بعد از بیماری با سیاوش قبلی تفاوت هم دارد؟

خیلی زیاد. بعد از این اتفاق ، ذهنیت من نسبت به خیلی چیزها عوض شد ، خیلی ها را شناختم. الان قدر موقعیت ها را زیاد از قبل می​دانم؛ قدر لحظه لحظه زندگی را. دوست دارم از این وقت دوباره ای که به من داده شده است نهایت استفاده را ببرم.

گردآوری:گروه ورزش سیمرغ
seemorgh.com/sport
منبع: jamejamonline.ir


واژه های کلیدی: تمرینات ورزشی | بیمارستان | سرطان سینه | رشته ورزشی | سرطان کبد | سرطان خون | مسابقه | بیماری | خوابیدن | مردان | زندگی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *