خرید کتاب از گوگل

چاپ کتاب PDF

خرید کتاب از آمازون

خرید کتاب زبان اصلی

دانلود کتاب خارجی

دانلود کتاب لاتین

تفاضل دیه را جهت قصاص بخشیدم

پسر جوان هنگامی که جهت پر کردن اوقات تنهایی‌اش با زن همسایه تماس گرفت، نمی‌دانست وارد منجلابی می‌شود که او را تا یک قدمی چوبه دار با خود می‌برد.

تفاضل دیه را جهت قصاص بخشیدم

عبارات مهم : حکم اعدام – خانواده

پسر جوان هنگامی که جهت پر کردن اوقات تنهایی اش با زن همسایه تماس گرفت، نمی دانست وارد منجلابی می شود که او را تا یک قدمی چوبه دار با خود می برد.

این مرد که بعد از یک سال و نیم رابطه پنهانی با زن همسایه، وی را با ضربات متعدد چاقو کشته بود، هنگامی که فهمید حکم اعدامش در دیوان عالی کشور تائید شده، زندگی اش را تمام شده است دید، ولی مادر پیر وی با فروش منزل ای که تنها دارایی اش بود، توانست رضایت اولیای دم را جلب کند و به پسرش زندگی دوباره ببخشد.

حرف های این متهم را که از یک قدمی اعدام به زندگی برگشته و با حکم قضایی بزودی از زندان آزاد می شود، در گفت وگوی اختصاصی با تپش می خوانید.

تفاضل دیه را جهت قصاص بخشیدم

چند سال داری؟

36 سال. ولی هنگامی که دستگیر شدم 30 ساله بودم.

پسر جوان هنگامی که جهت پر کردن اوقات تنهایی‌اش با زن همسایه تماس گرفت، نمی‌دانست وارد منجلابی می‌شود که او را تا یک قدمی چوبه دار با خود می‌برد.

چقدر درس خوانده ای؟

لیسانس دارم.

چرا ازدواج نکرده بودی؟

یک بار هنگامی که 23 ساله بودم عاشق شدم، ولی مادرم با ازدواجم مخالفت کرد. به همین خاطر تصمیم گرفتم هیچ وقت ازدواج نکنم.

تفاضل دیه را جهت قصاص بخشیدم

علت مخالفت مادرت با ازدواجت چه بود؟

من عاشق دختر خاله ام بودم، ولی مادرم می گفت اگر با دخترخاله ام ازدواج کنم رابطه او با خواهرش به هم می خورد.

چطور با زن همسایه آشنا شدی؟

پسر جوان هنگامی که جهت پر کردن اوقات تنهایی‌اش با زن همسایه تماس گرفت، نمی‌دانست وارد منجلابی می‌شود که او را تا یک قدمی چوبه دار با خود می‌برد.

از مادرم شنیده بودم نیلوفر از همسرش جدا شده است و به تنهایی زندگی می کند. یک بار به بهانه این که حال مادرم خوب نیست گوشی گوشی تلفن همراه نیلوفر را گرفتم. همان موقع به گوشی تلفن همراه خودم زنگ زدم تا شماره او را به دست بیاورم. من و نیلوفر بعد از مدتی به یکدیگر علاقه مند شدیم، ولی هیچ وقت فکر نمی کردم کار به اینجا کشیده شود. من فقط جهت پر کردن اوقات تنهایی ام با نیلوفر تماس می گرفتم و با او صحبت می کردم.

زندگی نیلوفر چطور بود؟

او هر لحظه برایم درددل می کرد و از تنهایی هایش می گفت. او می گفت به خاطر خیانت های شوهرش از او جدا شده است هست. نیلوفر می خواست زندگی آرامی داشته باشد تا شکست قبلی زندگی اش جبران شود.

تفاضل دیه را جهت قصاص بخشیدم

بعد از یک سال و نیم ارتباط با زن همسایه آیا او را کشتی؟

در علاقه ام به نیلوفر دچار تردید شده است بودم. فکر می کردم علاقه ای به او ندارم و فقط از سر دلسوزی این ارتباط را ادامه داده ام. قصد داشتم این رابطه را تمام کنم، ولی نیلوفر راضی به قطع این ارتباط نبود. با افکارم کلنجار می رفتم که فهمیدم خواهر و برادرم هم به رابطه من با زن مطلقه پی برده اند. آبرویم در خطر بود؛ به همین خاطر به نیلوفر گفتم دیگر این ارتباط را ادامه نمی دهم. ولی او که از شنیدن این حرف شوکه شده است بود برابر در منزل مان آمد. مادرم در منزل نبود و من از وحشت آبروریزی به او گفتم به منزل اش برود تا خودم به آنجا بروم و با هم صحبت کنیم.

چرا هنگامی که به منزل زن تنها رفتی همراه خودت چاقو بردی؟

حرف های خواهر و برادرم که به ماجرا پی برده بودند ، ترسم از آبروریزی و اصرار های نیلوفر جهت ادامه این رابطه باعث شده است بود کنترل اعصابم را از دست بدهم. هنگامی که با هم درگیر شدیم حال طبیعی نداشتم. فقط فریاد های نیلوفر را می شنیدم. هنگامی که به خودم آمدم که او غرق در خون روی زمین افتاده بود.

چند ضربه به او زدی؟

خیلی عصبانی بودم و چیزی از ماجرا به خاطر ندارم، ولی پزشکی قانونی اعلام کرده بود 24 ضربه چاقو به زن جوان زده ام.

بعد از قتل چکار کردی؟

همسایه ها صدای فریادهای کمک خواهی نیلوفر را شنیده و برابر در منزل آمده بودند. ولی من آنقدر عصبانی بودم که حتی صدای زنگ در را هم نشنیدم تا این که یکی از همسایه ها از روی دیوار وارد منزل شد و من را با دست و لباس های خونی دید. همان جا روی زمین نشستم و منتظر آمدن پلیس شدم. خودم هم باورم نمی شد دست به قتل زده باشم. فکر می کردم همه این اتفاقات یک خواب است.

می دانستی زن جوان باردار بود؟

نه. او حرفی در این باره به من نزده بود، ولی بعد از قتل با آزمایش DNA فهمیدم که جنین، فرزند خودم بوده است.

شاید اصرار نیلوفر به ادامه این ارتباط به همین خاطر بوده؟

نمی دانم. ولی او باید مرا در جریان بارداری اش قرار می داد. شاید اگر می دانستم او باردار است فکر دیگری می کردم.

وقتی پدر و مادر نیلوفر در دادگاه برایت حکم قصاص درخواست کردند چه احساسی داشتی؟

من شرمنده آنها بودم. آبرویم پیش خانواده و همسایه ها رفته بود و چیزی جهت از دست دادن نداشتم. از خانواده نیلوفر خواستم مرا ببخشند، ولی در جلسه دادگاه به آنها گفتم اگر حاضر به گذشت نیستند و با اعدام من آرام می شوند تفاضل دیه را می بخشم تا مجبور نباشند تفاضل دیه را بپردازند. فکر می کنم همین حرف باعث شد تا سه سال بعد راضی به گذشت شوند.

وقتی حکم اعدام در دیوان عالی کشور تائید و قطعی شد، امیدی به بازگشت به زندگی داشتی؟

نه. هر شب در زندان کابوس اعدام می دیدم. فقط می خواستم سریعتر همه چیز تمام شود. دیگر تحمل زندگی را نداشتم. گریه های مادرم هر بار که به دیدنم می آمد حتی نفس کشیدن را برایم سخت می کرد. در زندان توبه کردم و جهت اعدام آماده بودم که مادرم توانست رضایت اولیای دم را جلب کند.

مادرت چطور توانست رضایت آنها را جلب کند؟

مادرم و خانواده نیلوفر سال ها با هم همسایه بودند. پدر و مادر نیلوفر مرا به مادرم بخشیدند و از خونم گذشت کردند. مادرم پولی جهت پرداخت دیه نداشت و منزل ای را که تنها دارایی اش بود، 120 میلیون تومان فروخت و به عنوان دیه به اولیای دم پرداخت.

در مدت شش سالی که در زندان بودی چه کار می کردی؟

وقتی بازداشت شدم دانشجو بودم. در زندان درسم را ادامه دادم و لیسانس گرفتم. در زندان کشتی را هم به صورت حرفه ای ادامه دادم.

حالا بعد از آزادی از زندان قصد داری چکار کنی؟

می خواهم از زندگی که دوباره به من بخشیده شده است درست استفاده کنم. من توبه کرده ام. کار می کنم تا گذشته ام را جبران کنم. مادرم در این سال ها خیلی عذاب کشیده و می خواهم زندگی آرامی برایش فراهم کنم.

واژه های کلیدی: حکم اعدام | خانواده | ازدواج | ارتباط | همراه | زندگی | زندان | اعدام | تنهایی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *