خرید کتاب از گوگل

چاپ کتاب PDF

خرید کتاب از آمازون

خرید کتاب زبان اصلی

دانلود کتاب خارجی

دانلود کتاب لاتین

تصویر + همدستان عزرائیل به ناصر خسرو رسیدند

امروزه تنها دلالی دارو نیست که قاچاقچیان در ناصرخسرو را ماندگار کرده هست. تجارت سنگ های قیمتی و پیچیدن نسخه بی شفای دلالان دارو سریالی است که بتازگی در میان این تاجران اکران می شود.

تصویر + همدستان عزرائیل به ناصر خسرو رسیدند

به گزارش خبرنگار حوزه رفاه و تعاون گروه اجتماعی گروه تحریریه سایت جوان؛ اخبار و ماجرای خودکشی بعضی از افراد با قرص برنج، هر از چندگاهی به گوش می‌رسد و مخاطبان صفحه حوادث خبرگزاری ها و روزنامه ها را در تب تلخ و ناگوار آخر دردناک یک زندگی فرو می برد. رشد 16 درصدی تلفات مسمومیت با قرص برنج در سال 95 و صدرنشینی تهرانی ها با 149 مورد فوت در کشور، بیانگر ضرورت بکارگیری تدابیر زیاد و برخورد با فروشندگان متخلفی است که قرص برنج می فروشند و در معامله ای نابرابر و پرسود با جان آدمی تجارت می کنند.

تجارتی که هنگامی که پای پول جهت عاملان آن در میان هست، به هیچ کس و هیچ چیز رحم نمی کنند. احمد، پژمان، شاهرخ و دهها مرد جوان و میانسالی که در بازار سیاه، به قاچاق دارو مشغولند و گاهی در سودای تجارت پرسود اقلامی چون قرص برنج، سیانور، ترامادول و دیگر داروهای ترک اعتیاد قدم می نهند.

اما این روزها تنها کار قاچاقچیان، قاچاق دارو نیست و پا را فراتر گذاشته و به خرید و فروش سنگ های قیمتی هم ورود کرده اند.

تصویر + همدستان عزرائیل به ناصر خسرو رسیدند

همدستان عزراییل در ناصرخسرو قدم می زنند

عطر نفتالین و غنچه های خشک گل محمدی و صدای گنجشک هایی که صدایشان را در ورودی خیابان ناصرخسرو به سر انداخته بودند هر رهگذری را جهت چند دقیقه هم که شده است سرجایش میخکوب می کند.

اما این احساس خوب چندان دوام نمی آورد و با صدای دلالان وقت طلب محو می شود. افرادی که به دور از نظارت دستگاه های مسئول با فروش غیرمجاز دارو جولان می دهند و خیلی وقت ها اخبار تلخ حوادث را رقم می زنند.

چند روز پیش خبر خودکشی دختر عمه یکی از دوستانم، جهت ساعت ها مرا در شوکی عمیق فرو برد. دختر جوانی جهت رهایی از بگو مگوهای مدام پدر و مادر، در سن 22 سالگی، تن به ازدواجی تحمیلی داده بود. از بخت بدش، همسری بددل و بدبین نصیبش شده است بود. در نهایت بعد از دو سال زندگی مشترک، ناامید و مستأصل تصمیم به خودکشی گرفته بود و در اثر مسمومیت ناشی از قرص برنج، فوت کرد.

امروزه تنها دلالی دارو نیست که قاچاقچیان در ناصرخسرو را ماندگار کرده هست. تجارت سنگ های قیمتی و پیچیدن نسخه بی شفای دلالان دارو سریالی است که بتازگی در میان این تاجران اکران می شود.

فروشنده های قرص های فوت آور این روزها در هر نقطه ای از پایتخت مشاهده می شوند. ولی تجمع، تردد و رفت و آمد اغلب کسانی که به خرید و فروش قرص برنج مبادرت می کنند در خیابان ناصرخسرو زیاد هست. افرادی که من به آن ها لقب «همدستان عزرائیل» را دادم.

تجارتی سیاه بر سر زندگی افراد و نان کثیف و آلوده ای که با قربانی کردن ناامیدترین آدمها به دست می آید و بعضی جهت دستیابی به آن، هر کاری می کنند. برایشان فرقی نمی کند مشتری پیر است یا جوان، فقیر است یا پولدار که البته اگر مشتری به ظاهر ثروتمندی گیرشان بیاید، زیاد جیبش را خالی می کنند و سریعتر کارش را راه میندازند.

گذر از خیابان ناصرخسرو هر لحظه خاطره تلخ فوت این دختر جوان را برایم زنده می کند. عنوان تجارت بر سر زندگی و فوت انسان ها که بعید می‌دانم حتی با کم کردن یافتن تحریم ها، پای آن از خیابان ناصرخسرو بریده شود. آیا که امروزه تنها دلالی دارو نیست که قاچاقچیان دارو، میهمانان ناخوانده ناصرخسرو را در این خیابان ماندگار کرده است.

دلالان دارو این روزها علاوه بر خرید و فروش دارو، به اموری چون تجارت سنگ های قیمتی و جواهرات هم مشغولند و نسخه بی شفای خود را این روزها جهت جواهرسازان می پیچند.

از قرص سقط جنین تا اجابت خواسته جویندگان مرگ

داروفروش ها به ترتیب در گروه‌های چند نفره و بعضی هم تنها سرتاسر خیابان را قرق کرده بودند. فضا آنقدر مناسب نبود که بتوانم جهت گزارش دوربین مخفی تهیه کنم، بنابراین به تهیه مصاحبه با چندینه تن از دارو فروشان و ضبط صدایشان اکتفا کردم.

تصویر + همدستان عزرائیل به ناصر خسرو رسیدند

دارو! دارو! دارو میخوای خانوم؟ از هنگامی که نخستین قدم را در خیابان ناصرخسرو گذاشتم از چپ و راست صدای دلالان دارو به گوشم می رسید که فکر کرده بودند من هم مشتری هستم و به دنبال دارویی نایاب راهی این بازار مکاره شده است ام.

تا به خودم بیایم و فضا را دقیق بنگرم چند دارو فروش دوره ام کردند. از یکی از زنان بهبودیافته بنام مژده شنیده بودم که قرص سقط جنین را جهت زن صیغه ای برادرش از همین خیابان ناصرخسرو تهیه کرده هست. با لحنی که تلاش کردم عادی باشد از یکی از آن ها در مورد قرص های سقط جنین پرسیدم. احمد نامی بود که بنظرم حدود 40 و خورده ای سن داشت. احمد قیمت داروی مورد نظرم را 250 هزار تومان اعلام کرد و در همین حین کیفی را که بر کمر بسته بود گشود تا خیالم را راحت کند و گفت که داروهای خود را از جای مطمئنی تهیه می کند.

احمد گفت: خانوم همه قرص های من اصل آن هستند و من جنس تقلبی و تاریخ مصرف گذشته ندارم. داروها را از دکتر توی بیمارستان تا خدمات و تی کش های مراکز درمانی.

این را گفت و پکی به سیگاری که بر لب داشت زد. گفتم قیمت قرص را اوج می گویی و از او دور شدم. احمد در حالی که ته سیگار خود را زیر پا له می کرد با صدای بلند که من بشنوم گفت بیا تخفیف می دهم.

امروزه تنها دلالی دارو نیست که قاچاقچیان در ناصرخسرو را ماندگار کرده هست. تجارت سنگ های قیمتی و پیچیدن نسخه بی شفای دلالان دارو سریالی است که بتازگی در میان این تاجران اکران می شود.

بی توجه از احمد گذشتم و این بار با مردی مواجه شدم که محاسن سفید کرده بود و به قول خودش زیاد از 30 سال است که در قاچاق دارو فعالیت دارد.

اسمش پژمان بود. مردی که میانه سرش بدون مو و کچل بود. ظاهری تمیز و مرتب داشت و زبان انگلیسی را خوب می فهمید. از او ابتدا قیمت قرص سقط جنین را پرسیدم و سپس در میان حرف هایم از قیمت قرص برنج جویا شدم. قیمت قرص سقط جنین را 160 هزار تومان و قرص برنج را به قیمت 140 هزار تومان اعلام کرد.

پژمان هم از کیفیت قرص ها و تاریخ دار بودن آن ها حرف زد. کیفیتی که در هر دو مورد به قیمت نابودی یک موجود زنده منتهی می شود. یکی پای نوزادی را از آمدن به دنیا کوتاه می کند و دیگری پنجره سیاهی را به خود کشی و تباهی می گشاید.

برای قاچاقچیان دارو در ناصرخسرو هیچ فرقی نمی کند که مشتری ارزش کیست. آنچه جهت آن ها اهمیت دارد پول بی زبان و بی دردسری است که از مشتریان راحت و ناامید خود به جیب می زنند.

تصویر + همدستان عزرائیل به ناصر خسرو رسیدند

فروش سنگ های قیمتی، شغل تازه قاچاقچی بازنشسته دارو

دلالان دارو طوری وانمود می کنند که انگار پزشکی خوانده اند و جهت نجات جان مردم پیش قدم شده است اند. پژمان هم با لحنی دکتر گونه به کنار موتور سیکلتی که در کنار پیاده رو پارک کرده بود رفت و درب جعبه ای که شبیه جعبه کمکهای اولیه بود را باز کرد. هر دو قرص را داشت. در همین حین مرد میانسالی به نزدیکی پژمان آمد و یک پاکت کاغذی سفید رنگ به او داد.

نگاهی به دور و اطراف انداخت و پاکت را باز کرد. چند دانه سنگ زمرد در کف دست های نه چندان تمیز او تظاهر کرد. البته به نظر من که سررشته ای از سنگهای قیمتی و جواهرات ندارم، سنگ ها تقلبی بودند و آنگونه که باید نمی درخشیدند.

به سرعت پاکت را بست تا در جیبش بگذارد ولی ناگهان مردی که سنگ ها را جهت پژمان آورده بود از او خواست تا آن ها را بشمارد و گفت هر کدام را برایت 10 هزار تومان حساب کرده ام و تو می توانی هر سنگ را به قیمت 50 هزار تومان بفروشی. پژمان سنگ ها را به سرعت شمرد و پاکت را سراسیمه در جیب مخفی کتش پنهان کرد.

در حالی که نگاهش به اطراف بود گفت: «ببین زن من از این داروفروشای الکی نیستم، 30 ساله که تو این کارم و همه منو می شناسند، اگر قرص ها را بردی و جنین سقط نشد بیا سراغم و دوباره داروی نیرومند تر برات تجویز می کنم. کار همه مشتریام با همین قرصی که الان بهت نشون دادم راه افتاده، نبری پشیمون میشی و هفته دیگه دوباره اینجایی، ولی جهت هفته آینده مجبوری زیاد هزینه کنی چون جنین روز به روز بزرگتر میشود و این قرصایی که الان نشونت دادم واسه هفته دیگه به دردت نمی خوره!». به بهانه اینکه الان پول ندارم شماره اش را گرفتم و با او خداحافظی کردم.

رد پای سابقه داران در میان فروشندگان داروی ناصرخسرو

بسیاری از فروشندگان و دلالان دارو در ناصر خسرو سابقه دار هستند و کمتر کسی را در میان آن ها پیدا می کنی که به جرم خرید و فروش دارو به زندان نرفته باشد. همانطور که در این خیابان قدم می زدم دوباره صدای دارو داروی مردان داروفروش در گوشم پیچید و مردی با موهای فرفری که گویا حرف های من و پژمان را شنیده بود، صدایم کرد.

«خانوم بیا من ارزونترشو دارم. اصله ولی چون پول لازمم ارزونتر میدم بهت.» قیافه اش زیاد شبیه خلاف کارهای شوش و دروازه غار بود تا داروفروش های ناصرخسرو. آخر همه آن هایی که دیده بودم نسبتا شیک و تر و تمیز بودند و این بنده خدا انگار همین الان از پای بساط در پاتوق کارتن خواب ها برخاسته بود.

لباسش حسابی چرک و کثیف بود و بو می داد. یکی از دوستانش او را صدا زد. «شاهرخ کلّه بیا؛ شاهرخ شیر بیا کارت دارم شاهرخ سری تکان داد و رفت و در کمتر از 10 ثانیه برگشت.»

شاهرخ به دریچه فاضلاب کنار یکی از درختان پیاده رو اشاره کرد و در آن را باز کرد. یک پلاستیک سفید رنگ که پر بود از قرص های متفاوت را بیرون آورد و از میان آن ها جعبه طوسی رنگی که علامت اسکلت داشت را بیرون آورد و قرص برنج را نشانم داد. گفت: «نصف این قرص، هر کسی را که بخواهی به میفرسته اون دنیا. تضمینی می دهم و اگر طرف زنده ماند بیا و پولت را بعد بگیر»

یک آن دنیا دور سرم چرخید به شاهرخ کلّه گفتم: قرص را جهت خودم می خواهم. نیشخندی زد و گفت: «باشه باور کردم، ولی به تو نمی‌خوره بخوای خودکشی کنی»
گفت: «اگر فکر می کنی که طرفت خیلی جان سخت است بیعانه بده تا برایت سیانور بیاورم تا خیالت آسوده شود». گفتم نه همین قرص برنج کافی است و فردا جهت خرید می آیم.

چهارشنبه بود و گفت: «من پنجشنبه ها سرکار نمیام، اگر فردا میخوای بیای باید بخاطر تو بیام» و درخواست مبلغی به عنوان بیعانه کرد که مثلاً خیالش از آمدن من راحت شود. مبلغی را به او دادم و جهت ساعت 12 و سی دقیقه ظهر قرار گذاشتم و گفتم با خودش سیانور هم بیاورد شاید نظرم عوض کردن کند. شاهرخ گوشی اش را از جیبش بیرون آورد و تصویر دو کودک را نشانم داد. دختر و پسر کوچکی که شاید 3 و 5 ساله بودند.

شاهرخ گفت: «خانوم من فرزند دارم و تازه از زندان آزاد شدم. اون دفعه هم جرمم فروش قرص سقط جنین بود و تازه 5 ماهه که آزاد شدم. درسته که هنگامی که زندان بودم زنم طلاق گرفته و فرزند هامو با خودش برده، ولی حداقل ماهی یک بار میرم می بینمشون، اگر میخوای واسم دردسر درست کنی پولتو بردار و برو، من دنبال یک لقمه نونم»

خیلی حرف می زد، خیالش را راحت کردم و با او خداحافظی کردم. کمی جلوتر جوانی بنام ابراهیم سر راهم را گرفت و گفت: «خانوم به این شاهرخ کله اعتماد نکن، اون فقط یک معتاد ِ مفنگی است و خیلی دروغ میگه و واسه پول هر کاری می کنه».

ابتدا به حرف های ابراهیم اهمیتی ندادم و رفتم، ولی بعد از چند دقیقه یاد دندان های یکی در میان شاهرخ افتادم. برگشتم و به سراغ او رفتم و مبلغ قرص برنج را که 50 هزار تومان گفته بود به 20 هزار تومان رساندم و قرص را خریدم. قرص را درون تکه ای پلاستیک براق پیچانده بود و با دستمال کاغذی پوشانده بود. دلم به حال فرزند های بی گناهی که پدری خلافکار مثل شاهرخ کلّه دارند می سوزد.

پدری که بدون شک یا با خماری و نشئگی گاه و بیگاهش سر کرده اند یا با زندان رفتن و مهر بی آبرویی اش، در میان در و همسایه تحقیر شده است اند. اینکه آینده چنین فرزندانی چه می شود و چه بر سرشان می آید تا ساعت ها در ذهنم باقی بود.

از جهت مخالفی که موقع ورود به خیابان ناصرخسرو آمده بودم به راه افتادم. این طرف هم صدای دارو داروی دارو فروشان به گوش می رسید. هنوز هم بوی نفتالین و غنچه های خشک گل محمدی به مشامم می رسید ولی آنقدر گیج و مبهوت ماجرای معامله کنندگان بر سر جان آدمیزاد بودم که همه چیز فراموشم شده است بود.

درست هنگامی که که شب ها ما ساعتمان را جهت بیدار شدن به موقع در صبح کوک می کنیم، عده ای هم سناریوی آخر زندگی خود را می چینند و به خودکشی فکر می کنند. شاید هم صبح فردا، جهت ملاقات با همدستان عزرائیل راهی خیابان ناصرخسرو شوند.

مجازاتی که کافی نیست

عبارات مهم : کالای قاچاق – نسخه قاچاق
سهراب سلیم زاده وکیل پایه یک دادگستری و مشاور حقوقی اعتقاد است: توزیع و خرید و فروش قرص برنج از سال 1385 ممنوع شده است هست. بر این اساس توزیع این قرص باید با نظارت وزارت جهاد و کشاورزی صورت بگیرد و فروش آزادانه آن جرم محسوب می شود ولی همچنان بعضی از متخلفان به چنین جرائمی دست می زنند.

وی افزود: در این زمینه به اندازه کافی قانون جهت برخورد با متخلفان وجود دارد ولی مسئله اینجاست که قوانین موجود در این حوزه به خوبی اجرا نمی شوند. عدم اجرای قوانین مذکور، یکی از دلایل عدم بازدارندگی مجازات های تعیین شده است جهت مجرمان هست. اگر قوانین فعلی به جا و به موقع به اجرا برسند بسیاری از پرسشها ناشی از تبعات فروش غیر مجاز دارو کاسته می شود.

این وکیل پایه یک دادگستری خاطر نشان کرد: خلأ قانونی را با یک سیستم اجرایی خوب و قدرتمند می توان برطرف کرد و نیاز است تا ضعف دستگاه‌های اجرایی نیز تقویت شود.

سلیمی ادامه داد: امروزه توزیع و فروش دارو در سطح کشور افسار گسیخته و بی برنامه هست. چنان که در بعضی موارد مشاهده می شود که علاوه بر عطاری ها و داروخانه ها، در بعضی از کیوسک های روزنامه فروشی و سوپرمارکت‌ها نیز بسیاری از داروهای خاص مثل داروهای ترک اعتیاد، قرص های ترامادول و دیگر داروها وجود دارند و در عین ممنوعیت به فروش می رسند.

وی افزود: در ماده 2 و 42 قانون مواد خوردنی و آشامیدنی آمده است که فروش هر گونه مواد خوراکی و دارویی که منجر به آسیب رساندن به فردی شود مجازات دارد.

این مشاور حقوقی اضافه کرد: در قانون، داروهای فاقد استاندارد و غیر مجاز و تقلبی به ماده 22 و 27 قاچاق کالاهای ممنوع ارجاع داده شده است و در این دو ماده آمده است که در وهله نخست کالای فوق ضبط می شود و بعد از آن اگر ارزش مادی کالای قاچاق مثلاً یک میلیون تومان باشد، جزای نقدی دو تا سه برابر قیمت کالای ضبط شده است از فرد متخلف دریافت می شود.

سلیمی تاکید کرد: این قوانین بازدارنده نبوده و مجرمان به همین علت جهت بارهای متمادی به خرید و فروش و عرضه کالاهای قاچاق از جمله دارو اقدام می کنند.

وی تصریح کرد: دارو فروش های غیرمجاز با جان مردم بازی می کنند و در این میان جریمه نقدی به هیچ عنوان تاثیر بازدارندگی ندارد. قانونگذاران باید نوع مجازات را عوض کردن دهند، به خاص در خصوص کالاهای دارویی و خوراکی که بطور مستقیم بر سلامت مصرف کننده اثر گذار هستند. در این خصوص باید از مجازات های جایگزینی چون محرومیت از حقوق اجتماعی، حبس طولانی مدت و شلاق و بعضی مجازات های قهرآمیز استفاده کرد.

این وکیل پایه یک دادگستری اظهار داشت: در حال حاضر بر کار عوامل توزیع دارو نظارت کافی وجود ندارد. هنگامی که فروش انواع دارو در مجموعه هایی چون عطاری انجام می شود، قبح این عمل ریخته شده است و بعضی از وقت طلبان چون قاچاقچیان دارو، با وقوع این اتفاق، خود را به خرید و فروش داروهای ممنوع و غیر مجاز، مجاز می دانند.

سلیمی یادآور شد: امروزه نظارت بر عملکرد مراکز عرضه دارو نیاز به یک اقدام همه جانبه دارد؛ وزارت بهداشت، هلال احمر، تعزیرات، قوه قضائیه و سایر دستگاه‌هایی که در زمینه خرید و فروش و عرضه کالاهایی چون دارو دارای مسئولیت هستند، باید در اقدامی یکسان از عرضه غیر قانونی دارو به خاص داروهای پرخطر چون قرص برنج، قرص های سقط جنین و داروهای ترک اعتیاد جلوگیری کنند.

این وکیل پایه یک دادگستری ادامه داد: قوانین باید به صورت مصداقی پیاده سازی شوند و نوع مجازات جهت فروشندگان داروهای غیر مجاز باید عوض کردن کند و به شکل بازدارنده تر و سخت گیرانه تر به اجرا در آید.

سلیمی اضافه کرد: آئین دادرسی کیفری به شرکت های مردم نهاد این اجازه را داده است که در خصوص جرائمی که در حوزه وظیفه آن ها رخ می دهد بتوانند معترض شده است و اعلام جرم کنند. و در این راستا نقش مطالبه گر خود را به عنوان وظیفه اجتماعی انجام دهند.

اجرا نشدن قوانین در حوزه قاچاق دارو و فعالیت آزادانه سوداگران در خرید و فروش دارو معضلی جدی است که در صورت عدم نظارت کافی و به موقع مسئولان اوضاع توزیع و عرضه داروهای ممنوعه را وخیم تر می کند.

اگر این مساله زیر ذره بین ناظران و قانون گذاران در حوزه غذا و دارو قرار بگیرد نسخه قاچاقچیان و عرضه کنندگان غیرمجاز دارو به زودی پیچیده می شود و امید است که مسئولان کمی در این امر توان بیشتری بگذارند تا جان افراد کمتری به دست همدستان عزائیل گرفته شود.

انتهای پیام/

گزارش از: فرزانه فراهانی

واژه های کلیدی: کالای قاچاق | نسخه قاچاق | قاچاق کالا | قاچاقچیان | خیابان | خودکشی | قاچاقچی | مجازات | قوانین | دارویی

تصویر + همدستان عزرائیل به ناصر خسرو رسیدند

تصویر + همدستان عزرائیل به ناصر خسرو رسیدند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *