کتاب موش ها و آدم ها | نویسنده : جان استاین بک | سایت YYJC
جان استاین بک نویسنده رمان های جالب و حساس آمریکایی هست. یکی از اثارهای این نویسنده کتاب موش ها و آدم ها است. نوشته های او بیشتر احساسی و ترکیبی از طنز هست که مخاطب های خاص خودش را دارد. این رمان در اصل در مورد قشر ضعیف مردم آمریکا، نوشته شده است. برای ادامه مطلب به سایت YYJC مراجعه کنید.
معرفی کتاب موش ها و آدم ها
بهترین رمان است و مخاطب با خواندن این رمان در گیر مطالب کتاب موش ها و آدم ها می شود. این داستان بر اثر واقعیت شکل گرفته است چون این داستان زندگی نویسنده هست.
موضوع داستان مربوط به دو دوست با اخلاق است که چه طور با هم زندگی می کنند و به رویا هایشان می رسند.
خلاصه داستان
داستان در مورد دو دوست است که فقط همدیگر را دارند. موضوعی که داستان قصه ما را جذاب تر کرده است، تفاوت این دو دوست است. اسم یکی از آنها جورج می باشد که چثه کوچک دارد ولی بسیار باوفاست.
اسم دیگری لنی هست که هیکل درشتی دارد ولی بسیار ساده و شیرین عقل است. جورج مجبور است از لنی محافظت کند تا خراب کاری نکند. آن ها یک مسیر مشترک دارند و آن رسیدن به آرزو هایشان است. این دو تلاش می کنند تا آرزو های خود را به واقعیت تبدیل کنند.
برای تبدیل آرزوهاشون به واقعیت آن دو تصمیم گرفتن از مزرعه ای که هستند به مزرعه ای دیگر مهاجرت کنند. این تازه شروع ماجرا این دو دوست است.
بخشی از کتاب موشها و آدمها
هیچی، یه دختره رو دید که پیرهن قرمز تنش بود. لامصب خل از هرچی خوشش بیاد میخواد بس دست بماله. میخواد حتما نازش کنه. اونجام دست دراز کرد که پیرهن دختره رو ناز کنه که دختره جیغ کشید. جیغ که کشید لنی دستپاچه شد و چنگ انداخت و چسبید به پیرهن. آخه این جور وقتا هیچ فکر دیگهای به کلهش نمیرسه. هیچی، دختره جیغایی میکشید که نگو. من همون دور و ور بودم و صدای جیغشو شنیدم. فورا خودمو رسوندم بشون. دیدم طفلک لنی به قدری ترسیده که چسبیده به پیرهن دختره. کار دیگهای به کلهش نمیرسید بکنه. با یه دستک محکم زدم تو سرش تا ولش کنه. طوری از ترس دیوونه شده بود که نمیتونست پیرهن دختره رو ول کنه. خودت که میدونی چه زوری داره.