خرید کتاب از گوگل

چاپ کتاب PDF

خرید کتاب از آمازون

خرید کتاب زبان اصلی

دانلود کتاب خارجی

دانلود کتاب لاتین

گفت‌وگوی منتشرنشده از عارف لرستانی

عارف لرستانی می‌گفت «هنوز» به جایگاهی می‌خواسته، در زندگی نرسیده است ولی در آن مسیر واقع شده است است و احساس خوشبختی می‌کند. .

گفت‌وگوی منتشرنشده از عارف لرستانی

گفت وگوی منتشرنشده از عارف لرستانی

عبارات مهم : مهران مدیری

عارف لرستانی می گفت «هنوز» به جایگاهی می خواسته، در زندگی نرسیده است ولی در آن مسیر واقع شده است است و احساس خوشبختی می کند. .

به گزارش تماشاگران امروز، شاید سخت ترین کار مطبوعاتی ام را انجام می دهم؛ نوشتن راجع به فردی که جزو عالی ترین دوستان زندگی ام محسوب می شد. بازیگر محبوبی که هنوز مرگش را باور ندارم. این گفت وگو حاصل سال ها رفاقت من و عارف است، بخش هایی از مصاحبه های متفاوت که تا امروز منتشر نشده را آماده کردم تا با شخصیت واقعی عارف لرستانی زیاد آشنا شوید. قبل از عید که با هم صحبت کردیم گفت حالا حالاها خیال مردن ندارد اما…

گفت‌وگوی منتشرنشده از عارف لرستانی

چرا عارف لرستانی کرمانشاهی است؟

نیاکان من مهاجر بودند ؛ خیلی سال پیش، از ایل بختیاری به کرمانشاه کوچ کرده اند و الان تمام لرستانی هایی که در کرمانشاه زندگی می کنند از مهاجران هستند. ممکن بود اگر من عارف کرمانشاهی بودم، آن موقع می رفتم در لرستان به دنیا می آمدم.

خودتان را لر می دانید یا کرد؟

عارف لرستانی می‌گفت «هنوز» به جایگاهی می‌خواسته، در زندگی نرسیده است ولی در آن مسیر واقع شده است است و احساس خوشبختی می‌کند. .

الان دیگر خودم را یک ایرانی می دانم ولی چون از مهاجرت ما، خیلی نسل گذشته است و پدر و پدربزرگ و پدر پدربزرگم در کرمانشاه متولد شده است اند (به خاطر دیالوگ مشابه اش در سریال قهوه تلخ خنده اش می گیرد) و همان جا هم به خاک سپرده شده است اند، من در کرمانشاه خیلی احساس ریشه دار بودن می کنم. متأسفانه من از معدود لرستانی هایی هستم که تا به حال، لرستان نرفته ام.

چرا عارف لرستانی ماشین گران قیمت نخریده؟

من پژو ۲۰۶ دارم، خیلی هم دوستش دارم. بعضی همکاران ما، ماشین مدل اوج می خرند و نمی توانند آن را در خیابان پارک کنند، بعد مجبور می شوند آن را بفروشند. مدام نگرانند که خطی روی آن بیفتد. اگر بخواهند به مهمانی بروند و آن خانه، پارکینگ نداشته باشد، یا نمی روند یا با آژانس می روند ؛ خب این چه کاری است که آدم چنین ماشین هایی بخرد؟ من هر جایی که بخواهم، ماشینم را پارک می کنم و می روم.

اگر کسی به شما بگوید که می خواهد بازیگر شود، به او کمک می کنید؟

گفت‌وگوی منتشرنشده از عارف لرستانی

یک بار پسر جوانی به من گفت «آقای لرستانی، می خواهم بازیگر شوم، چه کنم؟» گفتم برو درسش را بخوان. گفت «مگه محمد رضا گلزار آموزش دیده؟» گفتم گلزار خوشگله، خوش تیپه، تو چی هستی؟ من و تویی که قیافه درست و حسابی نداریم، لااقل باید برویم آموزش ببینیم. درست مثل این است که یک نفر بیاید کنار اتاق عمل و بگوید آقای دکتر، می شود من قلب این بیمار را عمل کنم؟ بازیگری از عمل قلب هم ظریف تر است، بازیگری در حد ایده آل، خیلی سخت است.

وقتی عصبانی می شوید، از این فریادهای بلدالملکی، می زنید؟

نه به آن شدت، ولی بعضی وقت ها داد می زنم، مثل همه آدم ها. من یک ظاهر نیستم، یک شخصیت هستم. روزی از استادم پرسیدم: چرا حافظ و سعدی جایی از شراب و مستی، خوب می گویند و گاهی اینها را نقد می کنند؟ پاسخ داد: آنها هم، مثل ما شخصیت بوده اند، یک جایی حالشان طوری بوده که از شراب و می و مستی خوب می گفتند و جای دیگر حال دیگری داشتند. هیچ کس نمی تواند در تمام زندگی اش، یک حال را داشته باشد ؛ اگر این طور بود همه می شدیم ظاهر هایی که در فیلم های هندی هستند، بدها، بدِ بد و خوب ها، خوبِ خوب…

عارف لرستانی می‌گفت «هنوز» به جایگاهی می‌خواسته، در زندگی نرسیده است ولی در آن مسیر واقع شده است است و احساس خوشبختی می‌کند. .

بعد از جُنگ ۷۷ مدتی کمرنگ شدید.

مهران مدیری جهت شب های برره، باغ مظفر، نقطه چین و پاورچین از من دعوت کرد ولی من سر کار بودم. وقت پاورچین، داشتم یک سریال دیگر کار می کردم. سر شب های برره، نقش اول یک سریالی را بازی می کردم که از شانس من، توقیف شد. به هر حال پیش نیامد که من با او کار کنم. به خود آقای مدیری هم گفتم که حسرت بزرگ جهت من، نبودنم در شب های برره است. بعد هم من خودم نمی خواستم کار کنم، دوست نداشتم در هر کاری حضور داشته باشم. ۲۴ سالم بود که به عرصه حرفه ای وارد شدم و تجارب مورد نیاز را کسب کرده بودم. یک علت عمده که نمی خواستم بازی کنم برخورد نامناسب تهیه کنندگان با بازیگران بود. اسم می برم، آقای کاشانی، تهیه کننده جنگ ۷۷، این آقا که هنوز هم دارد کار می کند به شدت با بازیگران بدرفتاری می کند. مثلاً پول نمی دادند، بعد می گفتند همینی که هست. می خواهید کار کنید، نمی خواهید بروید. این برخورد با بازیگر و جامعه هنری با ایده آل های من فاصله داشت و من از این کار زده شدم و حتی یک مدتی بدون کار بودم.

گفت‌وگوی منتشرنشده از عارف لرستانی

دوست داشتید جای کدام یک از بازیگران، نقشی را بازی می کردید؟

در قهوه تلخ دوست داشتم اگر بلدالملک را بازی نمی کردم، نقش شاه را ایفا کنم. این را به خود محمدرضا هدایتی هم گفتم، خیلی دوست داشتم هیبت شاه را دربیاورم.

شما که الان تحت گریم نیستید، پس چرا سبیل هایتان این شکلی است؟

من اصولا از آدم هایی که هر لحظه یک شکل هستند تعجب می کنم. خودم یک مدت سبیل می گذارم، یکدفعه هوس می کنم در حمام، با تیغ موهایم را بتراشم (می خندد) خلاصه از خودم، خیلی زود خسته می شوم.

فیلم قدیمی هم می بینید؟

مگر می شود کسی فیلم قیصر را ندیده باشد و دیالوگ هایش را نشناسد. قیصر یک تحول در سینمای کشور عزیزمان ایران بود. سینمای ما، از قیصر به بعد شروع شد و جریان هایی که فکر نو داشتند، جرأت پیدا کردند فیلم نو بسازند. قیصر ما را از سینمای محمدعلی فردین به سینمای کیمیایی و بهروز وثوقی رسانید. ما مشابه شخصیت های وثوقی را در خیابان ها می دیدیم ولی مشابه فردین را، اصلاً در خیابان ها نمی دیدیم. در واقع از بُعد تاریخی، می توانیم بگوییم سینمای قبل از کیمیایی و بعد از کیمیایی!

چطور بازیگر شدید؟

من خیلی شانسی وارد کار شدم ولی این شانس و اقبال هم تا یک جایی شما را همراهی می کند. آقای مدیری با کسی شوخی ندارد. اگر من نمی توانستم این کار را بکنم دیگر جهت کارهای بعدی، از من دعوت نمی کردند. مدیری با کسی تعارف ندارد.

در زندگی شخصی تان چقدر نقش بازی کردید؟

من هم به اندازه همه آدم ها، ولی خداوکیلی، هر وقت می خواهم در زندگی، نقش بازی کنم ، خنده ام می گیرد. همین چند روز پیش با یکی از دوستانم، تصمیم گرفتیم که در جمعی نقش بازی کنیم و حرفی را پیش بکشیم ولی تا خواستیم این کار را کنیم، من به شدت خنده ام گرفت و همه فکر کردند ما داریم شوخی می کنیم. یک بار دیگر هم شهاب عباسی، بازیگر مجموعه خنده بازار، منزل من بود. ابتدا قرار بود کسی به منزل ما بیاید و بعد از او، شهاب پیش من بیاید ولی شهاب کمی زودتر آمد. به شهاب گفتم تو برو در راه پله و چند دقیقه بعد بیا. کار درست پیش رفت ولی هنگامی که که شهاب مثلاً خواست وارد منزل شود و این طور وانمود کند که تازه وارد شده است است، جفتمان آنقدر با شدت خندیدیم که اشک از چشممان می آمد. از شدت خنده، نشسته بودیم زمین و دوست ما، هاج و واج مانده بود که جهت چه ما دو تا به آن شدت می خندیم.

در زندگی به آن جاهایی که می خواستید رسیدید؟

نه، به هیچ وجه. البته در راه خواسته هایم هستم و بیراه نرفتم ولی هنوز به آنها نرسیده ام. من آدم خوشبختی هستم. هفت میلیارد انسان در دنیا زندگی می کنند ولی تعداد بسیار کمی از آن ها، کاری را که دوست دارند انجام می دهند. من از معدود آدم هایی هستم که در این زمره قرار گرفتم و اگر صد بار دیگر هم به دنیا بیایم باز هم همین کار را انجام می دهم. هرچند هنوز از خودم راضی نیستم. باید خیلی جلوتر از این می رفتم.

واژه های کلیدی: مهران مدیری | کرمانشاه | کرمانشاه | بازیگران | بازیگری | سینمای | خیابان | بازیگر | ماشین | زندگی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *