خرید کتاب از گوگل

چاپ کتاب PDF

خرید کتاب از آمازون

خرید کتاب زبان اصلی

دانلود کتاب خارجی

دانلود کتاب لاتین

دختر دکتر سالخورده اصرار دارد پدرش متارکه کند / دکتر 93ساله و زن دکتر72 ساله در دادگاه خانواده

پشت اتاق شعبه 244 دادگاه خانواده مجتمع قضایی صدر، پیرمردی با عصا و لباس‌های مرتب همراه با زنی جوان روی یک نیمکت نشسته بودند. زنی مُسن با لباس‌های ساده، ولی گران

دکتر 93ساله و زن دکتر72 ساله در دادگاه خانواده: دختر دکتر سالخورده اصرار دارد پدرش متارکه کند

عبارات مهم : سالخورده

پشت اتاق شعبه 244 دادگاه خانواده مجتمع قضایی صدر، پیرمردی با عصا و لباس های مرتب همراه با زنی جوان روی یک نیمکت نشسته بودند. زنی مُسن با لباس های ساده، ولی گرانقیمت نیز روی صندلی روبه رو نشسته بود.

به گزارش کمی آن سوتر وکلای زوج سالمند ایستاده در حال گفت و گو با هم بودند. به نظر می رسید وکلا راجع به دادخواست طلاق آقا و زن دکتر با هم صحبت می کنند. نوبت رسیدگی به پرونده آنها چند دقیقه دیگر فرا می رسید.

دکتر «رضا» و همسرش «بنفشه» حدود 10 سال قبل ازدواج کرده و همدیگر را دوست داشتند و از صمیم قلب راضی به جدایی نبودند ولی آنچه این زوج را به جـــــــدایی وا مــــــی داشت دختر دکتر سالخورده بود که ثمره ازدواج قبلی اش بود.آقای دکتر 93 سال داشت، دکتر متخصص و عاشق کارش بود. همسر اولش که از خانواده ای سرشناس بود بعد از 50 سال زندگی یکسان از دنیا رفته و شوهرش را تنها گذاشته بود. پسر آقای دکتر نیز سال ها قبل راهی خارج از کشورشده و همانجا زندگی می کند. دخترش هم مدیرعامل یک شرکت بزرگ در کشور عزیزمان ایران است.

دختر دکتر سالخورده اصرار دارد پدرش متارکه کند / دکتر 93ساله و زن دکتر72 ساله در دادگاه خانواده

دکتر بعد از فوت همسرش تنهای تنها شده است بود و با آنکه عاشق فرزند ها بود، تنها سالی یکی دوبار می توانست فرزندان و نوه های پسری اش را ببیند. از طرف دیگر دخترش هم مخالف فرزند دار شدن بود و با آنکه 45 سال داشت خواسته پدر پیرش را در مورد نوه دار شدن به سال های بعد موکول کرده بود. دکتر بعد از خاکسپاری همسرش تا سه سال سرش را به کار و مسافرت و امور خیریه گرم کرد، ولی خالی بودن منزل بزرگش نیاز او را به داشتن یک همدم بیشترمی کرد. تا آنکه به زن دکتر بنفشه که ازهمکارانش در ساختمان پزشکان بود وسال ها قبل ازشوهرش جدا شده است بود پیشنهاد ازدواج داد.

خانم دکتر72ساله؛ زنی بود که بعد از ازدواج تحصیلاتش را ادامه داده و دکتر شده است بود. ولی تقدیر روی خوش به او نشان نداده وبه ناچارازهمسرش درجوانی طلاق گرفته وتمام عمرش را صرف کارو نگهداری وتربیت سه فرزندش کرده بود. ولی فرزندانش که چند سال قبل ازدواج کرده و صاحب زندگی و فرزند شده است بودند، دلشان می خواست مادرشان دوباره ازدواج کند و همدمی داشته باشد. بدهید ترتیب مراسم خواستگاری آقای دکتر 10 سال پیش انجام شد، ولی تنها کسی که با ازدواج آنها مخالفت می کرد دختر دکتررضا بود که اعتقاد داشت نباید کسی جای مادرش را در منزل پدری بگیرد.

پشت اتاق شعبه 244 دادگاه خانواده مجتمع قضایی صدر، پیرمردی با عصا و لباس‌های مرتب همراه با زنی جوان روی یک نیمکت نشسته بودند. زنی مُسن با لباس‌های ساده، ولی گران

با این حال عروس وداماد مسن زندگی یکسان ارزش را شروع کردند. چند ماه بعد دکتر بنفشه مطبش را تعطیل کرد تا هم از دوران بازنشستگی اش لذت ببرد و هم مراقب شوهر پیرش باشد. آنها با هم توافق کرده بودند هر هفته سه روز در منزل رضا زندگی کنند و 3 روز در منزل بنفشه. روزهای جمعه هم یا میهمان فرزند ها بودند یا به مسافرت می رفتند. این زوج در حدود 10 سال زندگی یکسان مسئله زیادی نداشتند جز مشاجرات دختر پیرمرد با همسرپدرش. تا اینکه آخر مشاجرات خانوادگی اوج گرفت و دختر آقای دکتر پدرش را وادار کرد جهت جدایی از همسرش دادخواست طلاق بدهد.

هنگامی که که همسران سالخورده همراه وکلایشان وارد اتاق دادگاه شدند، دختر دکتر رضا هم قدم در دادگاه گذاشت. همگی برابر قاضی «حمیدرضا رستمی» قرار گرفتند و جلسه رسیدگی به دادخواست طلاق دو دکتر شروع شد. قاضی پس از آنکه نگاهی به پرونده انداخت رو به دکتر رضا گفت: «پدر جان، چرا تصمیم گرفته اید در این سن و سال از هم جدا شوید؟» مرد سالخورده با شنیدن این سؤال، عصایش را دردستان نحیف ولرزانش جابه جا کرد وهمین که خواست حرف بزند، دخترش گفت: «پدرم از زندگی مشترکش راضی نیست. این زن حتی اجازه نمی دهد، ما پدرمان را ببینیم و…»

اما همان موقع پدرش حرف او را قطع کرد و گفت: «عزیزم، بارها گفته ام که مانعی جهت آمدن شما به منزل پدری ات نیست وبهانه می گیری.»

دختر دکتر سالخورده اصرار دارد پدرش متارکه کند / دکتر 93ساله و زن دکتر72 ساله در دادگاه خانواده

در این هنگام دخترش از جا بلند شد و رو به قاضی گفت:«آقای قاضی همه می دانند که این زن به طمع تصاحب پول و دارایی پدرمان راضی به ازدواج با مردی سالخورده شده. وگرنه دلیلی جهت این ازدواج آن هم درسن وسال آنها وجود نداشت!»

این بار زن دکتر حرف دخترخوانده اش را قطع کرد و گفت: «من چه احتیاجی به مال پدر شما دارم؟ من که حتی مهریه ام را در روز عقدمان بخشیدم…»

پشت اتاق شعبه 244 دادگاه خانواده مجتمع قضایی صدر، پیرمردی با عصا و لباس‌های مرتب همراه با زنی جوان روی یک نیمکت نشسته بودند. زنی مُسن با لباس‌های ساده، ولی گران

دختر خواست جواب او را بدهد، که قاضی همان موقع ازاودرخواست کرد چند دقیقه از دادگاه بیرون برود. سپس رو به پیرمرد گفت: «آیا واقعاً میان خودتان مشکلی هست؟»

دکتر جواب داد: «راستش مسئله خاصی نداریم و زندگی مان با علاقه و دوستی همراه است، ولی من فقط همین یک دختر را در کشور عزیزمان ایران دارم و دلم نمی خواهد آخرعمری از من برنجد. متأسفانه از روز اول هم با ازدواج ما مخالف بود و هر چند وقت بهانه ای پیدا می کند و من وهمسرم را می رنجاند…»

دختر دکتر سالخورده اصرار دارد پدرش متارکه کند / دکتر 93ساله و زن دکتر72 ساله در دادگاه خانواده

سپس زن دکترادامه داد: «آقای قاضی، ما همدیگر را دوست داریم و در این سن و سال خوب نیست طلاق بگیریم. بالاخره در تمام زندگی ها اختلاف و مسئله هست، ولی نباید بلافاصله سراغ طلاق رفت. من پول و درآمد کافی دارم و خوشبختانه احتیاجی به دارایی همسرم یا حتی حمایت مالی او ندارم. حرف های دخترهمسرم را هم به دل نمی گیرم. جوان است دیگر…»

سپس پیرمرد دستی به چشمانش کشید و با لحنی بغض آلود به دخترش گفت: «دعا کن زودتر بمیرم تا راحت شوی. این هم آخر ما در پیری…»همان موقع زن دکتر دست همسرش را گرفت و دستمال سفیدی به او داد تا اشک هایش را پاک کند. بعد هم گفت: «ناراحت نشو. دوباره به منزل برمی گردیم و زندگی می کنیم…»

قاضی رستمی که متوجه شده است بود میان زن وشوهر اختلاف جدی وجود ندارد، تلاش کرد با کمی شوخی فضای دادگاه را عوض کند. بعد هم از وکلایشان خواست راجع به طلاق زوج سالمند نظرشان را بگویند. ولی وکلای آنها اعلام کردند ترجیح می دهند زندگی این زوج به جدایی منجر نشود. بعد از چند دقیقه قاضی به همسران پیر یک ماه وقت داد تا راجع به جدایی یا ادامه زندگی ارزش تصمیم بگیرند. پس از اعلام آخر دادرسی، این زوج سالخورده را تا بیرون در بدرقه کرد.

واژه های کلیدی: سالخورده | خانواده | فرزندان | خانواده | دادگاه | ازدواج | فرزند | زندگی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *