دانلود رایگان کتاب تسلط بر احساسات +پی دی اف

تیبو موریس در کتاب تسلط بر احساسات: راهنمای عملی برای غلبه بر منفی گرایی و مدیریت بهتر احساسات، به شما کمک می‌کند تا هیجانات درونی خود را بشناسید و با مثبت‌اندیشی و حذف ادارک منفی، کیفیت زندگیتان را بالا ببرید.

درباره کتاب تسلط بر احساسات (Master your emotions):

کتاب‌های بسیار زیادی در مورد احساسات و اینکه چگونه زندگی ما را تحت تأثیر قرار می‌دهند نوشته ‌شده‌ است اما بیشتر آن‌ها دید کلی دارند و درمورد اینکه احساسات دقیق چه چیزی هستند، چه نقشی دارند و چگونه روی کیفیت زندگی‌مان اثر می‌گذارند صحبتی نکرده‌اند.

احساسات و هیجانات در حقیقت از جمله پیچیده‌ترین موضوعات زندگی انسان است و اکثر ما قادر به کنترل آن‌ها نیستیم. به دلیل اینکه احساسات تمام جنبه‌های زندگی‌مان را تحت تأثیر قرار می‌دهد، عدم توانایی ما در درک چگونگی کارکرد آن‌ها می‌تواند مانع از طراحی زندگی ایده‌آل شود و نمی‌توانیم از پتانسیل‌هایمان استفاده کامل را ببریم.

هیجانات و احساسات می‌توانند کیفیت زندگیتان را از خوبی به بدی یا برعکس تغییر دهند، به همین دلیل است که احساسات جزو مهم‌ترین چیزهایی هستند که باید بر روی آن‌ها تمرکز کرد. احساسات شما به تمام تجربیات شما رنگ می‌دهد زیرا زمانی که حس خوبی دارید همه چیز بهتر و زیباتر به نظر می‌رسند، بنابراین افکار شما نیز بهتر خواهند شد. همچنین میزان انرژی شما بیشتر خواهد شد و احتمالات بی‌پایانی به وجود می‌آید. اما زمانی که حس افسردگی دارید، همه چیز کدر است. انرژی کمی دارید و بدون انگیزه می‌شوید. شما احساس می‌کنید در جایی گیر افتاده‌اید و به صورت ذهنی و جسمی حال خوبی ندارید.

همچنین هیجان‌های شما می‌توانند به عنوان راهنمای قوی عمل نمایند، یعنی به شما می‌گویند که چه چیزی اشتباه است و این امکان را می‌دهند که تغییراتی در زندگی خود اعمال کنید. لذا احساسات احتمالاً جزء قوی‌ترین ابزارهای رشد شخصی هستند که شما می‌توانید با کنترل و شناخت آنان به زندگی دلخواه خود دست پیدا کنید.

متاسفانه نه معلم‌ها و نه والدین به ما نیاموخته‌اند که احساسات چگونه کار می‌کنند و یا چگونه می‌توانیم آن‌ها را کنترل کنیم. کمی خنده‌دار است که تقریباً برای هر چیزی دفترچه دستورالعمل وجود دارد که با مراجعه به آن می‌توانید اطلاعات مربوط به عملکرد آن را یاد بگیرید در حالی که برای ذهن هیچ دستورالعملی وجود ندارد. تا حالا ما دستورالعملی نداشته‌ایم که به ما بگوید ذهن چگونه کار می‌کند و چگونه می‌توانیم ذهن خود را برای مدیریت بهتر هیجاناتمان مورد استفاده قرار دهیم!

این کتاب از چهار بخش تشکیل شده است و در زمینه‌های زیر به شما کمک می‌کند:

– احساسات چه هستند و چگونه بر زندگی شما تأثیر می‌گذارند.
– احساسات منفی که زندگی شما را کنترل می‌کنند بشناسید و یاد بگیرید که چگونه بر آن‌ها فایق آیید.
– داستان خود را تغییر دهید تا کنترل بهتری بر زندگیتان داشته باشید.
– ذهن خود را برنامه‌ریزی مجدد کنید تا احساسات مثبت بهتری داشته باشید.

نکوداشت‌های کتاب تسلط بر احساسات:

– من روانشناس هستم و این کتاب را به دلیل سادگی آن دوست دارم. خواندن و فهمیدن آن بسیار آسان است. من خرید این اثر را به بسیاری از مراجعه‌کنندگانم پیشنهاد خواهم کرد. (لورا بث کوپر، دکترای روانشناسی)

– این کتاب به من کمک کرد تا بتوانم از اتفاقاتی که بعد از طلاق بر من تأثیر گذاشت بگذرم. به من کمک کرد که احساساتم را به عنوان ابزاری ببینم که گذرا هستند، نه چیزی که مانع از رشد من می‌شوند. اگر می‌توانستم 6 ستاره به این کتاب می‌دادم. (مشتری آمازون)

– یکی از بهترین کتاب‌های خودیاری که تاکنون خوانده‌ام! (مشتری آمازون)

– فوق‌العاده آموزنده، بسیار تحریک‌کننده بخوانید! (مشتری آمازون)

کتاب تسلط بر احساسات برای چه کسانی مناسب است؟

آیا می‌خواهید با احساسات و هیجانات بسیار پیچیده‌ی خود آشنا شوید و درک عمیق‌تری نسبت به آن‌ها داشته باشید؟ خواندن این کتاب را به شما پیشنهاد می‌کنیم. نویسنده در این اثر ارزشمند یک سری تمرینات ارائه کرده است که اگر چند مورد از آن‌ها را استفاده کنید قطعا بر روی زندگیتان تأثیر خواهد گذاشت.

با تیبو موریس بیشتر آشنا شویم:

او نویسنده، مربی و موسس سایت whatispersonaldevelopment.org است. تیبو موریس (Thibaut Meurisse) در وب سایت‌های مهم رشد شخصی مانند PickTheBrain، DumbLittleMan، MotivationGrid، TinyBuddha، Lifehack مطالب مهمی منتشر کرده است. او قصد دارد به مردم کمک کند تا توان بالقوه خود را درک کنند و به درجات بالاتری از رضایت و خودآگاهی برسند.

جملات برگزیده‌ی کتاب تسلط بر احساسات:

– ذهن در جایگاه خودش قرار دارد و به تنهایی می‌تواند بهشتی از جهنم یا جهنمی از بهشت بسازد. (جان میلتون، شاعر)

– تنهایی با داشتن همراه درمان نمی‌شود. درمان تنهایی این است که با واقعیت روبه‌رو شویم و بفهمیم که ما نیازی به مردم نداریم. (آنتونی دملو)

– احساس معمولاً بیانگر الگوی فکری تقویت شده است که بدلیل انرژی زیادی که دارد معمولاً نمی‌توان در ابتدا به اندازه کافی دقت کرد و آن را دید. این احساس می‌خواهد بر شما غلبه کند و معمولاً هم موفق می‌شود مگر اینکه به اندازه کافی حواستان به خودتان و جایگاه احساس وارد شده به شما باشید. (اکهارت تول، کتاب قدرت اکنون)

– ذهن شما بر اساس اصل محاسبه بسیار معروف گیگو کار می‌کند: آشغال درونی سبب آشغال بیرونی می‌شود. اگر شما مریض باشید، در مورد مریضی صحبت کنید و فکر کنید، بقایای این‌ها شما را بیمار خواهند کرد. اگر خوب باشید، درباره خوبی‌ها صحبت کنید و خوب فکر کنید نتیجه خوبی برای شما خواهد داشت. (ام سوامی – یک میلیون فکر)

در بخشی از کتاب تسلط بر احساسات می‌خوانیم:

مغز ما برای بقاء طراحی شده است که این امر می‌تواند به خوبی توضیح دهد که چرا ما داریم الان این کتاب را می‌خوانیم. اگر کمی فکر کنید متوجه می‌شویم که احتمال اینکه ما به دنیا بیاییم بسیار کم بوده است اما برای اینکه این معجزه رخ دهد تمام نسل‌های قبل از ما باید به اندازه کافی زندگی می‌کرده‌اند تا به سن تولید مثل برسند و احتمالاً در دوران زندگیشان صدها و شاید هزاران بار با خطر مرگ روبه‌رو شده‌اند.

خوشبختانه، ما بر خلاف اجدادمان دیگر هر روز با مرگ دست و پنجه نرم نمی‌کنیم. البته درست است که در بخشی از دنیا زندگی ساده‌تر و ایمن‌تر نشده است اما با این همه مکانیسم‌های بقای ما نسبت به اجدادمان تغییری نداشته است بدین صورت که هنوز هم مغز ما مسئول اسکن و بررسی محیط اطراف به منظور شناسایی تهدیدهای بالقوه است.

البته باید ذکر کرد که برخی از بخش‌های مغز ما به طرق مختلف از کار افتاده است. زمانی که شما در معرض خورده شدن توسط حیوانات درنده هستید، معمولاً مغز شما به اتفاقات منفی اهمیت بسیار بیشتری نسبت به رخدادها یا احتمالات مثبت قایل می‌شود.

ترس یا پس کشیدن یک مثال از تمایل به منفی‌گرایی است. در گذشته رانده شدن از قبیله می‌توانست سبب شود که احتمال زنده ماندن شما به صورت معنی‌داری کاهش یابد. بنابراین، ما آموخته‌ایم که فعالانه به دنبال هر نشانه‌ای از طرد شدن باشیم و این امر در مغز ما نقش بسته است.

امروزه، طرد شدن بی‌اهمیت یا دارای اثر بسیار کمی روی شانس زنده ماندن شما است. این امکان وجود دارد که همه دنیا از شما متنفر باشند اما شما کار خود را داشته باشید، خانه خود را بخرید و میز غذایتان مملو از غذا باشد، اما متاسفانه مغز شما هنوز هم همان برنامه‌ریزی قبلی خود را دارد که طرد شدن را به معنی تهدیدی برای زنده ماندن شما می‌داند.