خیلی ارزشمنده کسی که در حرفه و زندگی کاریش به مرگ و نحوه‌ی مقابله با اون پرداخته و تقریبا بیشترِ عمرش رو به کسانی که در سوگ عزیزانشان بودند مشاوره و دلداری میداده، تصمیم بگیره تجربه شخصیِ خودش رو از غم و فقدانِ عزیزترین فرد زندگیش (کسی که از پانزده سالگی عاشقش بوده) یعنی همسرش بنویسه. جالب‌تر اینکه، ایده این کتاب از مرلین بوده و به یالوم پیشنهاد میده که در موردِ این دوران پر از درد و رنج بنویسند. اما چیزی که خیلی غم انگیزه اینه که در اواسط کتاب، مرلین فوت میکنه و یالوم، کتاب رو به تنهایی و در دوران سوگ مینویسه. من از خوندن این کتابِ عاشقانه و متفاوت، بینهایت لذت بردم و چقدر افسوس خوردم که مرگ با رسیدنش، این همه عشق و خاطره رو می‌بلعد و از بین می‌برد.

مرلین، همسر اروین یالوم به سرطان دچاره و مرگش حتمی است. زوجِ عاشق که 65 سال با عشقی عمیق در کنار هم زندگی کرده‌اند و مثل یک روح در دو بدن بوده‌اند، حال میدانند که قرار است با جدایی و مرگ رو به رو شوند. مرلین، نگران تنهایی عمیقی‌ست که بعد از مرگش، یالوم دچارش میشه، تنهایی که هیچ کس جز مرلین، قدرتِ نفوذ در اونو نداشته و نخواهد داشت. و یالوم که برای آرام کردنِ خودش در برابر این غم بزرگ ناتوانه، تمام تلاشش رو میکنه و مرلین و دلداری میده که نگران تنهاییِ بعد از مرگِ خودش نباشه. اما آیا یالوم، کسی که افرادِ داغدیده‌ی زیادی رو مشاوره داده و همراهی کرده، میتونه دردِ شخصیِ خودش رو تحمل کنه؟ اصلا زندگی بدون مرلین، برای یالوم چه شکلیه؟ و یالوم برای خودش چه راهکاری رو در پیش میگیره؟

 

از متن کتاب مسئله مرگ و زندگی: گهواره برفرازِ ژرفا تاب ‌می‌خورد و عقل سلیم به ما می‌گوید که وجودمان هیچ‌چیز نیست غیر از تَرَکی ریز از جنس نور، مابینِ سیاهیِ ازل و عَدَم.

 

این کتاب از جمله کتاب هایی ست که هیچ وقت از خواندن آن پشیمان نمیشوید. پیشنهاد میکنم اگه جزو کسانی هستید که به مرگ خودتون و کسانی که با تمامِ وجود دوسشون دارید، فکر میکنید و دلتون میخواد زندگی رو به تمام و کمال زندگی کنید و حسرتی نداشته باشید حتما این کتاب را مطالعه کنید.

 





دانلود

دانلود فایل ها