معرفی کتاب جایگاه ما در جهان هستی: تئوری همه چیز (مبدا و سرنوشت عالم)

کتاب جایگاه ما در جهان هستی: تئوری همه چیز (مبدا و سرنوشت عالم) اثر استیون هاوکینگ، کیهان‌شناس و فیزیک‌دان برجسته عصرمان است. موضوع اصلی این کتاب؛ دنیا، از ظهور تا فنا و به زبانی عامیانه است.

کتاب جایگاه ما در جهان هستی: تئوری همه چیز (The Theory Of Everything: The Origin And Fate Of The Universe) مجموعه‌ای از 7 سخنرانی او درباره نظریه همه چیز است که نظریه‌ای بسیار شناخته شده در بین فیزیک‌دانان و بزرگترین مسئله حل نشده فیزیک نظری است. این نظریه بر این ادعا استوار است که می‌توان تمام نیروهای طبیعت یعنی گرانش، الکترومغناطیس و هسته‌ای ضعیف و قوی را با هم متحد کرد و نظریه‌ای ساخت که نظریه نسبیت عام انیشتین و نظریه میدان‌های کوانتومی را در خود جا دهد. مسلم است که این‌چنین نظریه‌ای در صورت وجود توصیف کاملی از تمام رفتارهای طبیعت را در خود خواهد داشت و پایانی بر مشکل بزرگ فیزیک نظری یعنی گرانش کوانتومی خواهد بود. در کتاب نظریه همه چیز هاوکینگ به تفصیل به بررسی تاریخ جهان از مهبانگ تا سیاه چاله ها می‌پردازد.

استیون هاوکینگ (Stephen Hawking) به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین متفکران جهان شناخته می‌شود. او یک فیزیکدان تئوری برجسته است که آثارش به بازسازی مدل‌های کیهانی و اصلاح آنچه در آن‌ها وجود دارد کمک‌های شایانی کرده است. تصور کنید در اتاقی نشسته‌اید و به آنچه هاوکینگ در مورد دستاوردهایش می‌گوید گوش می‌دهید و انگار که در حال شنیدن سخنان کریستف کلمب هستید که درباره اکتشافاتش در دنیای نو سخن می‌گوید.

هدف کتاب جایگاه ما در جهان هستی، پاسخ به سؤالاتی است که از طریق کشفیات جدید و پیش‌رفت‌های نظری مطرح‌شده‌اند. این پاسخ‌ها، تصویر جدیدی از جهان و جایگاه ما در آن ارائه کرده که نه تنها با آنچه مدت‌ها پیش تصوّر می‌کردیم بسیار متفاوت است، بلکه حتّی تصویر یک یا دو دهه‌ی پیش را به چالش می‌کشد.

متن این کتاب، بسیار روان و عامه‌پسند می‌باشد و سعی شده است تا مسائل و برهان‌ها، بسیار ساده و قابل‌فهم برای هر فردی بیان شده باشد.

در این کتاب سعی می‌کنیم به کمک یکدیگر به یک طرح کلی برای آن‌چه درباره تاریخ دنیا و جهان می‌پنداریم برسیم؛ از روزی که روز ماقبل نداشت تا آینده‌ای نه چندان دور!

در بخشی از کتاب جایگاه ما در جهان هستی: تئوری همه چیز (مبدا و سرنوشت عالم) می‌خوانیم:

شاید گفته شود که آغاز جهان، آغاز مِهبانگ بوده است. به‌سادگی می‌توان گفت که زمانِ نخستین، جز این تعریفی ندارد. باید تأکید کرد این آغاز زمان با آغاز زمانی که درگذشته مورد نظر بوده بسیار متفاوت است. در یک جهان بدون تغییر، آغاز زمان چیزی است که از عاملی بیرون از جهان بر آن تحمیل‌ شده است. در آن صورت برای آغاز ضرورتی فیزیکی وجود ندارد. می‌توان تصور کرد که «خدا» جهان را عیناً در زمانی درگذشته آفریده است. از سوی دیگر، اگر جهان در حال انبساط است برای آغاز، دلایلی فیزیکی وجود دارد. هنوز می‌توان معتقد بود که خدا جهان را در همان لحظۀ مهبانگ آفریده است. امروزه بی‌معناست که تصور شود خدا جهان را قبل از مهبانگ آفریده است. یک جهانِ در حال انبساط مانع وجود آفریدگار نیست، ولی هنگامی‌ که او بخواهد این آفرینش را انجام دهد محدودیت‌هایی به‌وجود می‌آید.





دانلود

دانلود فایل ها