pdf+ دانلود رایگان کتاب سلام مترسک

درباره کتاب:

رمان سلام مترسک داستان مردی است که با بیماری سرطان دست و پنجه نرم می کند. او که شش ماه را در زندان گذرانده بعد از آزاد شدن همواره بدون کار بوده است و تنها دو سه شاگرد شخصی داشته است که به آنها زبان و ادبیات می آموخت. مهسا، زن او، بعد از زندانی شدنش تنها یک بار او را دیده بود و بعد از آن حتی بعد از آزاد شدنش هرگز نخواسته بود او را ببیند یا با او زندگی کند. صارم هیچ تقاضا یا دادخواستی جهت طلاق نداده بود؛ مهسا هم همینطور.

تمام علاقه و علاقه صارم همین یادداشت های اوست آیا که تمام شب و روز زندانش را با همین کلمات سرکرده هست. دورۀ زندان صارم هیچ ربطی به خط مهم قصه ای که خواسته بنویسد ندارد، بنابراین قصۀ او به سیاق دیگری به راهش ادامه می دهد. قصه ای بدون مهسا و بدون زندان.

«بلند بلند هی هایی کشیدم و شماره را دوباره گرفتم. هلاهل ریخته به حلقوم عرق از پشت گوش هام می چکید. روی نخستین زنگ که خورد قطع کردم. هن هنه ی وحشت شده است بود نفس ام. گفتم ای کمتر از سگ … »

به عقیدۀ صارم این یادداشت ها یک تاریخ درست و حسابی هست، همان طوری که اتفاقات رخ داده اند. او می گوید که «تازه می فهم ام که تمام تاریخ نگاران ما فقط قصه گفته اند.»