خرید کتاب از گوگل

چاپ کتاب PDF

خرید کتاب از آمازون

خرید کتاب زبان اصلی

دانلود کتاب خارجی

دانلود کتاب لاتین

بیوگرافی و تصویر های دیامیرزا بازیگر هندی

دیا میرزا و محمد رضا گلزار | فیلم سلام بمبئی | محمد رضا گلزار | محمدرضا گلزار | دنیای مجازی | سلام بمبئی | حیدرآباد

بیوگرافی و تصویر های دیامیرزا بازیگر هندی

بیوگرافی و تصویر های دیامیرزا بازیگر هندی 

دیامیرزا بازیگر هندی است که صورت بسیار آشنا شده است ای در کشور عزیزمان ایران نیز است و با بازی در فیلم سلام بمبئی هم رسما وارد کشور عزیزمان ایران شد. 

 

بیوگرافی دیا میرزا

بیوگرافی و تصویر های دیامیرزا بازیگر هندی

نام و نام خانوادگی دیا میرزا
زادهٔ  دیا هاندریچ
  ۹ دسامبر ۱۹۸۱ ‏(۳۵ سال)
پیشه      بازیگر، و مدل
سال های فعالیت      2000–تاکنون
عنوان(ها)     دیا میرزا

دیا میرزا یک هنرپیشه، و مانکن اهل هند هست. دیا میرزا از پارسیان هند است ، که اجداد وی در وقت حمله اعراب به کشور عزیزمان ایران ، به سوی هندوستان مهاجرت کردند .دیا میرزا ( زاده ۹ دسامبر ۱۹۸۱) یک هنرپیشه، و مانکن (فرد) اهل هند هست. او از پارسیان هند است ، که اجداد وی در وقت حمله اعراب به کشور عزیزمان ایران ، به سوی هندوستان مهاجرت کردند .

 

از فیلم ها یا برنامه های تلویزیونی که وی در آن نقش داشته است می توان به ام شنتی ام اشاره کرد. دیا میرزا (انگلیسی: Dia Mirza؛ زاده ۹ دسامبر ۱۹۸۱) یک هنرپیشه و مانکن اهل هند است.در پرونده این بازیگر هندی، ۴۰ فیلم به چشم می خورد؛ «دیا میرزا» در سال ۲۰۰۰، عنوان دختر شایسته آسیا و اقیانوسیه

 

دیا میرزا و محمد رضا گلزار | فیلم سلام بمبئی | محمد رضا گلزار | محمدرضا گلزار | دنیای مجازی | سلام بمبئی | حیدرآباد

را از آن خود کرد و در مدت فعالیتش در سینمای بالیوود، ۱۱ بار نامزد دریافت جایزه های متفاوت شد و توانست ۹ جایزه را از آن خود کند. آخرین موفقیت «میرزا» بازی در فیلم «paanchadhyay» بود؛ این فیلم در بسیاری از فستیوال های معتبر دنیا پذیرفته شد و در جشنواره جیپورهند، جایزه عالی ترین بازیگر زن به این بازیگراعطا شد. میرزا در فیلم های «نمی توانم تو را فراموش کنم» با سلمان خان، «پارینیتا» با آمیتاب باچان،

 

«باجگیری» با پریانکا چوپرا و أجی دیوگن «بهت نگفتم» با آیشواریا رای و آمیتاب باچان همبازی بوده هست. او نقش برابر محمدرضا گلزار را در فیلم سلام بمبئی بازی کرده. دیا با ساحیل سانگها در سال ۲۰۱۴ ازدواج کرد.

 

دیا میرزا ، همبازی هندی محمد رضا گلزار را بهتر بشناسید

حضور محمدرضا گلزار بازیگر مشهور و توانمند سینمای کشورمان در فیلم سلام بمبئی به نوعی علت آشنا شدن همبازی او دیا میرزا بازیگر زن هندی به ایرانیان شد. انتشار تصاویری قشنگ از گلزار و دیا میرزا در کنار هم در دنیای مجازی هنردوستان را مشتاق به آشنایی هر چه زیاد این بازیگر و تهیه کننده سینمای بالیوود شد.

بیوگرافی و تصویر های دیامیرزا بازیگر هندی

 

دیامیرزا با نام مهم دیا هاندریچ متولد نهم دسامبر 1981 است که بعد از حضور در عرصه مدلینگ و پیروزی به عنوان بانوی برتر آسیا وارد بالیوود شد. او در رسانه ها به خاطر کارهای اجتماعی اش معروف هست. دیا به همراه ساحل سنگا و زایدخان شرکتی به نام بورن فری اینترتینمنت در عرصه تهیه کنندگی فیلم را اداره می کند. نخستین فیلم آنها «عشق برهم زشت زندگی» نام داشت که 17 اکتبر 2011 اکران شد.

 

دیا در حیدرآباد ایالت اوتارپرادش متولد شد. پدرش فرانک هاندریش نقاش و گرافیستی آلمانی بود که به معماری و طراحی دکوراسیون نیز می پرداخت و اصالتی مونیخی داشت. در حالی که مادرش دیپا از اهالی بنگال بود که او هم نقشه کش ساختمان و طراح دکوراسیون است و در حال حاضر فعالیت های اجتماعی

دیا میرزا و محمد رضا گلزار | فیلم سلام بمبئی | محمد رضا گلزار | محمدرضا گلزار | دنیای مجازی | سلام بمبئی | حیدرآباد

 

مختلفی را در زمینه کمک به معتادان و الکلی ها انجام می دهد. هنگامی که دیا چهارسال و نیمه بود والدینش از هم جدا شدند و نزدیک به پنج سال بعد پدرش از دنیا رفت. مادرش نیز در ازدواج مجدد، با احمدمیرزا زندگی خود را سر گرفت که او نیز سال 2003 از دنیا رفت. دیا جهت کارهای هنری خود نام فامیل ناپدری اش را گزینش کرد.

 

هنگامی که در خیرات آباد در نزدیکی شهر حیدرآباد زندگی می کردند به دبیرستان دخترانه ویدیارانایا می رفت و بعد راهی کالج استنلی جونیور شد. در آخر نیز در رشته هنر از دانشگاه آندراپرادش در حیدرآباد فارغ التحصیل شد. بعد از آن دیا وارد مسابقه های بانوی شایسته هند شد و سپس به مسابقه های بانوی آسیا رسید

بیوگرافی و تصویر های دیامیرزا بازیگر هندی

 

و مقام اول را در سال 2000 کسب کرد. این مسابقه های در مجموعه جزایر فیلیپین انجام می شد و دیا میرزا نخستین هندی بعد از 27 سال بود که به مقام اول می رسید. دیامیرزا مدتی است با ساحل سنگا ازدواج کرده است و همچنین در کنار زایدخان، دیگر بازیگر سینمای هند، شرکت تولید فیلمشان را اداره می کنند و به این شکل وارد دنیای تهیه کنندگی نیز شده است است.

دیا میرزا از پارسیان هند می باشد

 

دیامیرزا با پدر آلمانی، مادر بنگالی
دیامیرزا: من متولد حیدرآباد هستم و آنجا بزرگ شدم. ولی پدرم آلمانی و مادرم بنگالی بودند. پدرم معمار و طراح گرافیک بود که به کل دنیا سفر می کرد و شیوه تدریس را به معلم ها یاد می داد. در یکی از همین سفرها و در دیدار از مکس مولر باون در دهلی، مادرم را می بیند که به طور اتفاقی مادر من هم زبان آلمانی

 

را جهت خواندن گزینش کرده بود و آن وقت می توانست خیلی روان و خوب صحبت کند و حتی بنویسد. آنها طی یک علاقه توفانی با هم ازدواج کردند و من به دنیا آمدم.وقتی چهارسال و نیم سن داشتم پدر و مادرم از هم جدا شدند و هر دو دوباره ازدواج کردند. پدر خودم هنگامی که 9 ساله بودم فوت کرد.

 

از طرفی مادرم هم ازدواج کرد ولی از اینکه ناپدری ام را پدر خونی خودم ندانم، متنفر بودم. او مرد شگفت انگیز و خوبی بود و هیچ وقت تلاش نکرد جای پدر خونی ام را بگیرد. او هم در سال 2003 فوت کرد. ناپدری ام مسلمان و اهل حیدرآباد بود و من اسم فامیلم را از روی فامیل او برداشتم.

 

شوک بزرگ زندگی من

عبارات مهم : دیا میرزا و محمد رضا گلزار – فیلم سلام بمبئی
دیامیرزا: بزرگ ترین ضربه ای که خیلی روی زندگی ام تاثیر گذاشت، فوت پدرم بود. من در هر مساله ای به او تکیه کرده بودم. همسر دومش باردار بود که او فوت کرد و بعد از مرگش آن زن دوباره ازدواج کرد. این جوری شد که من تنها فرزند اش در وقت زنده بودنش بودم. البته نتوانستم جسدش را ببینم چون اجازه ورود

 

به مراسم را نداشتم. راستش حتی قبل از اینکه ما برسیم خانواده اش همه کارها را انجام داده بودند و مراسم را تمام کرده و منتظر ما نمانده بودند. تا مدت زیادی نتوانستم گریه کنم چون باورم نمی شد که او فوت کرده است.

 

مشکل کوچک دنیای بزرگ
دیامیرزا: من تنها فرزند پدر و مادرم بودم ولی با اینکه تک فرزند بودم تا به امروز هیچ وقت مادرم با من واکنش‌ها نازپرورده ای نداشته هست. او تمام تلاش اش را کرد که من را مستقل بار بیاورد تا بتوانم روی پای خودم بایستم. یاد گرفتم که بارها همه چیز را از نو بسازم و غلط های و خرابی ها را جبران کنم.

 

حرف های پدرم را هم هنوز به وضوح به یاد دارم. او مرد خیلی خلاقی بود و ای کاش همه مثل او بودند. او قهرمان من بود. هنگامی که پدر و مادرم از هم جدا شدند، من روزهای هفته پیش مادرم بودم و آخر هفته ها کنار پدرم.یادم است یک روز هنگامی که که از مدرسه بازگشته بودم روی پله های بیرون نشسته

 

و منتظر پدر بودم چون در منزل قفل بود. بعد از مدت کوتاهی او رسید و دید که ناراحتم. از من پرسید:« آیا اینقدر ناراحت به نظر می رسی؟» و من جواب دادم:« به خاطر اینکه من پرسشها زیادی دارم.» این حرف از دهان فرزند ای به سن من بامزه بود و او خندید و گفت:« جدی؟ بیا برویم چیزی نشانت بدهم.»

 

مرا به اتاقم در منزل خودش برد که همه آن را با دست های خودش ساخته بود، از تخت و کمد گرفته تا اسباب بازی ها. بعد نقشه دنیا را نشانم داد.روی چند نقطه دست گذاشت و کشورهایی را به من نشان داد تا نوبت به حیدرآباد رسید که یک نقطه ریز بود. من سردرگم به او نگاه کردم و پرسیدم:« حیدرآباد فقط یک نقطه است پدر؟»

 

و او گفت:« حالا می توانی تصور کنی که مشکلت اصلا بزرگ نیست؟» پدرم در آن سن پایین چنین چشم اندازی را به من نشان داد و همین داستان سالیان سال به من کمک کرد. به طوری که هر وقت ناراحت می شوم این قصه را به خودم یادآوری می کنم.

 

مادر قهرمان من
دیامیرزا: مادرم را زیاد از همه دوست دارم. حس می کنم بند نافم با او هرگز قطع نشده هست. رابطه من با مادرم از یک رابطه معمولی دختر و مادری فراتر رفته چون ما زیاد تجربیات زندگی مان را با هم شریک بودیم. زندگی به او خیلی فشار آورد، چیزهای زیادی را از دست داد و من می دیدم

 

که او هر بار دوباره برخاست، جنگید و کاری کرد که اتفاق هایی که می خواست بیفتد. سال های زیادی را کار کرد. بعد از فوت پدر دومم به علت نارسایی چند عضو، مادر با من در بمبئی زندگی کرده، جهت اصلاح در مرکز درمانی ریکاوری کار می کند.

دیامیرزا با نام مهم دیا هاندریچ متولد نهم دسامبر 1981 است

 

مرگ عجیب ناپدری ام

دیامیرزا: راستش کمی دیر با ناپدری ام ارتباط برقرار کردم. یعنی زمانی که به دوره نوجوانی رسیده بودم ولی این ارتباط خیلی نزدیک و پر از احترام بود. البته هنگامی که کوچک تر بودم نمی دانست چطور با من ارتباط برقرار کند. زمانی ارتباط خوبی بین ما برقرار شد که من منزل را ترک کردم و به بمبئی آمدم. آن وقت بود که فهمیدم چه نقش مهمی در زندگی من داشته و من چقدر دوستش دارم.

 

من دیگر شانس بازگشت به حیدرآباد را پیدا نکردم تا با او زندگی کنم ولی خوشحالم که در چند سال آخر عمرش یک رابطه دوست داشتنی با او داشتم. هیچ وقت روزی را که او به منزل من در بمبئی آمد فراموش نمی کنم. آن منزل را در 21 سالگی خریده بودم. روی تابلوی بیرون منزل نوشته بود میرزا…

 

اصلا فکرش را نمی کردم که به آن نوشته توجه کند. به محض اینکه از آسانسور پیاده شد به سمتش رفت و با دقت نگاه کرد، اشک در چشمانش جمع شد، من را بغل کرد و گفت:« تو دختر من نیستی، تو پسر منی» و یک سال بعد از این ماجرا او نیز فوت کرد. آن وقت من جهت فیلمبرداری در لندن بودم

 

و مادرم هم همراه من بود. در واقع این از معدود دفعاتی بود که اصرار کرده بودم مادرم همراه من باشد چون فیلمبرداری بلندمدتی بود.شب بود که دخترعمویم تلفن زد و خبر داد که ناپدری ام خوابیدن شده است و به کما رفته هست. ولی گفت هرچیزی را که بگوییم می شنود و آیا می خواهم چیزی به او بگویم؟

 

گوشی را دم گوشش گذاشت و من گفتم:« پدر، تو قول داده بودی تا مرا عروس نکرده ای هیچ جا نمیروی، بعد نمی توانی مرا تنها بگذاری.» آن طور که به من گفتند او پلک هایش را در جواب من تکان داد. این آخرین مکالمه من با او بود.

 

نقش دوستان و آدم ها
دیامیرزا: به نظرم روابط بااهمیت ترین جایگاه در زندگی انسان را دارد آیا که تعادل، هارمونی و قدرت شما از خانواده و دوستان و کسانی که دوست ارزش دارید نشات می گیرد. چیزی مهم تر از خانواده و دوستان در زندگی نیست و آنها روی تمام عملکردهای شما در زندگی تاثیر می گذارند.

 

دنیای بی مانند آغوش مادر
مادرم تمام دنیای من هست. صادقانه بگویم هیچ جای دنیا آغوش مادر نمی شود. آیا که هیچ جا چنین امنیتی حس نمی کنید. او شما را قضاوت نمی کند و پر از علاقه و آینه زندگی شماست.

 

زمان بندی خاص خدا
دیامیرزا: در مورد ازدواجم با ساحل سنگا باید بگویم که زیاد از هر چیز از نحوه تفکرش خوشم می آید. هرگز ندیدم با مردم متفاوت واکنش‌ها کند و این جهت من خصیصه بسیار مهمی هست. خیلی کم پیش می آید کسی را پیدا کنید که دیگران را قبل از خودش قرار بدهد و با همه افراد با وقار و احترام واکنش‌ها کند.

 

من از روزی که ساحل را دیدم در ذهنم با او ازدواج کرده بودم. راستش من به وقت بندی خدا خیلی اعتقاد دارم. حتما دلیلی بود که قبل ها این اتفاق نیفتاده بود.

 

خواستگاری رویایی من
وقتی که من و همسرم با هم آشنا شدیم من 32 و ساحل 33 ساله بودیم. سطح خانوادگی هر دو ما تقریبا یکی بود. نقاط یکسان زیادی داریم. هردو آدم های رک ولی آرامی هستیم. عاشق غذا، فیلم و موسیقی هستیم. از آن وقت 5 سال می گذرد. شرکت فیلمسازی مان را با هم راه انداختیم. آن وقت به نیویورک رفته بودیم که یک روز ساحل از من خواست که به پل بروکلین برویم.

 

جایی که دوران تحصیلش را گذرانده بود. زمانی که به میانه پل رسیدیم ناگهان در برابر من زانو زد و از من خواستگاری کرد. شگفت انگیز بود مانند صحنه ای از یک فیلم. توریست های زیادی از کشورهای متفاوت آنجا بودند که با دیدن این صحنه شروع به دست زدن کردند. واقعا چیزی فراتر از واقعیت بود. همان چیزی بود که ارزش این همه صبر کردن را داشت.

 

ازدواج راحت و بدون تجمل
دیامیرزا: مراسم ازدواج ما یک ازدواج پنجابی راحت بود که سه روز به طول انجامید. ما هر دو زیاد اهل تجمل نیستیم؛ بنابراین مراسم خیلی باشکوهی نداشتیم. دوستان محدودی را دعوت کرده بودیم و حتی بعضی از اعضای دور خانواده نیز دعوت نبودند. راستش نمی خواستیم خیلی شلوغ بازی کنیم!

 

من و همسرم در شراکت هم با هم مشکلی نداریم. ممکن است خنده آمیز به نظر برسد ولی باید این مساله را ذکر کنم که هنگامی که افراد متفاوت به دفتر ما می آیند شاید به واسطه اسم من به اینجا قدم بگذارند. ولی ما همه کارها را با هم انجام می دهیم و جهت کار هم ارزش قائل هستیم. ساحل روابط عمومی خوبی دارد و می تواند افراد را در کنار یکدیگر قرار دهد.

 

گاهی جهت خودم هم جای تعجب دارد که چگونه این قدر خوب همه کارها را مدیریت می کنیم و در عین حال وارد حریم شخصی یکدیگر نمی شویم. ساحل کسی است که به برابری زن و مرد بسیار اعتقاد است و فضای کافی به من می دهد. شش سال است که این شرکت را با هم اداره می کنیم و تنها چیزی که ما را در کنار یکدیگر نگه داشته این است که خودخواهی جایی در رابطه کاری ما ندارد.

دیامیرزا بعد از حضور در عرصه مدلینگ و پیروزی به عنوان بانوی برتر آسیا وارد بالیوود شد

 

زن ها را جدی بگیرید
دیامیرزا: یکی از پرسشها تهیه کننده بودن جهت من، زن بودن است و اینکه بعضی ها آدم را در این حرفه جدی نمی گیرند؛ همان طور که هنگامی که با تهیه نخستین فیلم خودم، کارم را در این زمینه شروع کردم همه مرا دست کم گرفتند ولی خیلی ها از نتیجه کار من شگفت زده شدند. از طرفی با فیلم دومم نشان دادم که من هم می توانم در این حرفه موفق باشم؛ بنابراین زن ها را در هرکاری جدی بگیرید.

 

همکاری با رضا گلزار
این جهت نخستین بار است که در یک پروژه یکسان سینمایی کار می کنم که البته زیاد عوامل آن ایرانی هستند. از بازی در کنار رضا گلزار واقعا خوشحالم. او یک بازیگر فوق العاده است و جدا از قدرت بازیگری، صورت ای خاص دارد.

 

به نظرم او یکی از زیباترین آدم های روی کره زمین هست. از قربان محمد پور نیز تقدیر می کنم. او یک کارگردان مهربان است و امیدوارم هر لحظه شاد و خندان باشد. ضمن اینکه در این مدت مردم کشور عزیزمان ایران نیز به من لطف زیادی داشتند و در صفحه شخصی من علاقه خودشان را نسبت به من نشان دادند که از همه آنها تقدیر می کنم.

 

مهم ترین بخش زندگی
دیامیرزا: بااهمیت ترین و بزرگ ترین مساله زندگی انسان، سلامتی است و متاسفانه زمانی به این مساله پی می بریم که بیمار می شویم. در یک آهنگی شنیدم که می گفت بدن تو بااهمیت ترین ابزاری است که در دست داری. بعد زمانی می توان از این ابزار استفاده کرد که سالم باشد و تفکر سالم هم نتیجه داشتن بدنی سالم است.

 

اگر از سلامت کافی برخوردار باشید می توانید در زندگی تصمیمات درست بگیرید، درست عمل کنید و به امیال و رویاهای تان برسید.همچنین می توانید از کسانی که دوست ارزش دارید حمایت و محافظت کنید. سلامتی کلید همه چیز است و قدرت تان را زیاد کردن می دهد. متاسفانه بعضی به دیگران اهمیت می دهند ولی به خودشان نه. باید به تغذیه و روش زندگی خود بسیار توجه کنیم.

 

تصاویر دیا میرزا بازیگر هندی

………….

دیا میرزا در حیدرآباد ایالت اوتارپرادش متولد شد

دیا میرزا و محمد رضا گلزار در نشست خبری فیلم سلام بمبئی

دیا میرزا در نشست خبری سلام بمبئی

عکس دیا میرزا و محمدرضا گلزار در فیلم سلام بمبئی

 

 

واژه های کلیدی: دیا میرزا و محمد رضا گلزار | فیلم سلام بمبئی | محمد رضا گلزار | محمدرضا گلزار | دنیای مجازی | سلام بمبئی | حیدرآباد | دیا میرزا | بازیگری | دیامیرزا | بازیگر

بیوگرافی و تصویر های دیامیرزا بازیگر هندی

بیوگرافی و تصویر های دیامیرزا بازیگر هندی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *