خرید کتاب از گوگل

چاپ کتاب PDF

خرید کتاب از آمازون

خرید کتاب زبان اصلی

دانلود کتاب خارجی

دانلود کتاب لاتین

گفت‌وگوی منتشرنشده با افشین یداللهی

افشین یداللهی، نامی است که تلخی‌ سال نحس ١٣٩٥ را جهت مردم کشور عزیزمان ایران کامل کرد. او در آخرین روزهای‌ سال که هموطنانش خود را جهت تحویل ‌سال جدید و فراموشی

گفت‌وگوی منتشرنشده با افشین یداللهی

گفت وگوی منتشرنشده با افشین یداللهی

عبارات مهم : ترانه

افشین یداللهی، نامی است که تلخی سال نحس ١٣٩٥ را جهت مردم کشور عزیزمان ایران کامل کرد. او در آخرین روزهای سال که هموطنانش خود را جهت تحویل سال جدید و فراموشی زحمت و غم فراق و مصیبت های ریزودرشت آماده می کردند، در یک سانحه تصادف چشم از دنیا فروبست. .

به گزارش روزنامه شهروند ، افشین یداللهی، نامی است که تلخی سال نحس ١٣٩٥ را جهت مردم کشور عزیزمان ایران کامل کرد. او در آخرین روزهای سال که هموطنانش خود را جهت تحویل سال جدید و فراموشی زحمت و غم فراق و مصیبت های ریزودرشت آماده می کردند، در یک سانحه تصادف چشم از دنیا فروبست. با همسرش که مدت زیادی از هم پیمان شدن ارزش نمی گذشت، در بزرگراه هشتگرد به کامیونی برخورد کرد که بدموقع آن جا بود و به فاصله ١٦روز هر دو آنها را به دنیای دیگری برد. دکتر افشین یداللهی، دکتر و ترانه سرای معروف که نتوانست چهل ونهمین بهار زندگی خود را ببیند نام دوام در شعر و ترانه کشور عزیزمان ایران محسوب می شود.

گفت‌وگوی منتشرنشده با افشین یداللهی

از احسان خواجه امیری و خشایار اعتمادی گرفته تا سالار عقیلی و علیرضا قربانی بخشی از موفقیت چشمگیر خود را مدیون ترانه های زیبای او هستند. خواندن مصاحبه ای از دکتر افشین یداللهی در باب وضع ترانه امروز می تواند جذاب و البته ناراحت کننده باشد. یکی از بزرگان ترانه نوین از اتفاقات و پرسشها زیادی گلایه داشت، ولی ازجمله کسانی هم نبود که بیرون گود بنشیند و تنها به انتقاد از شرایط بپردازد. افشین یداللهی با تلاش بسیار، انجمنی را با نام منزل ترانه بنا نهاد که پس از ١٦سال همچنان مأمن و مأوای ترانه سرایان و علاقه مندان به این حوزه است. کمی پیش از وقوع آن اتفاق دردناک، گفت وگویی داشتیم با این ترانه سرای نامدار و در مورد مباحث متفاوت صحبت کردیم که خواندنش خالی از لطف نیست. گفت وگوی ما با افشین یداللهی را در ادامه می خوانید:

آفت هایی که به جان ترانه افتادند

افشین یداللهی، نامی است که تلخی‌ سال نحس ١٣٩٥ را جهت مردم کشور عزیزمان ایران کامل کرد. او در آخرین روزهای‌ سال که هموطنانش خود را جهت تحویل ‌سال جدید و فراموشی

به نظر می آید در شرایط کنونی هر کسی نمی تواند در قواره یک ترانه سرا ظاهر شود. شما هم اشاره کردید که گاهی با ترانه هایی مواجه می شویم که بخش دوم آن ناقض بخش نخست خود است.

گاهی این طور است که یک ترانه سرا، ترانه را می گوید و می بینید دو جا از این ترانه همدیگر را نقض می کنند و مخالف همدیگر هستند. این درحالی است که اتفاقا ترانه سرا و حتی فردی که ترانه های خوبی هم تا به حال گفته است، هنگامی که که با چندینه خواننده معروف، کار و جایی جهت خودش پیدا می کند، دیگر دقت ندارد که این کار قابل مقایسه با کارهای گذشته او نیست و آنچنان افت کرده است که یک ترانه خودش را نقض می کند.

این حرف، مصداق افرادی است که فکر می کنند بی قیدوشرط پذیرفته شده است اند و حالا می خواهند فقط پول ترانه را بگیرند و دیگر اهمیتی ندارد چه اتفاقی می افتد. مخاطبان هم بدون این که به خود ترانه فکر کنند، براساس اسم سراینده آن نسبت به ترانه حس پیدا می کنند و اصلا فکر نمی کنند که بخش دوم ترانه ناقض بخش نخست است.

گفت‌وگوی منتشرنشده با افشین یداللهی

نگاه افشین یداللهی به وضع ترانه در سال های اولیه بعد از انقلاب

می خواهیم بحث را با بررسی ترانه پس از انقلاب شروع کنیم. درحال حاضر وضع ترانه را چگونه ارزیابی می کنید؟ زبان سطحی که امروز به عنوان ترانه ارایه می شود، چه تاثیری بر جان ترانه گذاشته است؟

در مورد وضع ترانه بعد از انقلاب باید بگویم که پس از وقفه چندساله در ترانه و شروع دوباره ترانه در موسیقی پاپ، هنرمندانی کار می کردند که افرادی متعهد بودند. آنها کارشان را بلد بودند و می درخواست کردند کار خوبی ارایه دهند. شاید بعضی از آنها از ادامه راه همان ترانه سراهای قبلی شروع کردند و به نوعی دنباله روی پیشینیان خود بودند، ولی بعد مسیر و زبان خودشان را پیدا کردند و دیگر به تکرار گذشته ها نپرداختند. همین طور که پیش می رفت اتفاق های خوبی هم می افتاد. کارهایی منتشر می شد که لایه های متفاوت و کلام منسجمی داشت و تلاش می کرد حرفی جهت گفتن داشته باشد و تصویر، اتفاق و زبان تازه ای را شکل دهد. بعد از مدتی یک سری از ممیزی ها نسبت به بعضی تصاویر، کلمات، مضمون ها و مباحث ایجاد و باعث شد به آن پرسشها پرداخته نشود. از طرف دیگر پرداختن به نقد اجتماعی هم اصلا وجود نداشت.

افشین یداللهی، نامی است که تلخی‌ سال نحس ١٣٩٥ را جهت مردم کشور عزیزمان ایران کامل کرد. او در آخرین روزهای‌ سال که هموطنانش خود را جهت تحویل ‌سال جدید و فراموشی

اعمال تمام این محدودیت ها جهت این که هر حرفی زده نشود؛ در ترانه های باعشق از نوعی از علاقه صحبتی به میان نیاید و خیلی پرسشها دیگر، باعث شد کار محدود شود و این محدودیت باعث شد افراد دو دسته شوند. کار جهت عده ای که در این محدودیت ها بتوانند باز هم حرف های خودشان را بزنند، سخت تر می شد، ولی این افراد در همین محدودیت ها تلاش کردند با وجود کمبود واژه ها و تصویرهای ممکن، باز هم حرف های جدیدی بزنند و عده ای دیگر هم همین حرف های پیش پا افتاده و دم دستی را گفتند. هنگامی که این محدودیت ها ایجاد شد، آنهایی که نمی توانستند زیر این فشار هر ترانه ای را بگویند، به گفتن حرف های خودشان ادامه دادند. در این بین مسائل اقتصادی هم که در تناوب کار موسیقی و ترانه به وجود آمد، تاثیرگذار بود. بعضی ها تلاش می کردند با هزینه و امکانات کمتر، حرف خودشان را بزنند. بنابراین خیلی ها وارد این عرصه شدند که ترانه های ارزش تقلیدی بود. از تشبیه ها و ترکیب های ترانه های متفاوت استفاده کردند و ترانه های جدیدی را گفتند.

گفت‌وگوی منتشرنشده با افشین یداللهی

درواقع اعتقاد هستید که همان واسوخت رخ داده است؟

نه، واسوخت نیست. این که بگوید «تو رفتی من مُردم و بعد از تو دیگر من زندگی ندارم.» اینها به دفعات گفته شده است است. خود من اگر یک ظهر تا شب بنشینم می توانم نزدیک به ١٥ترانه به این شکل بگویم. قافیه کردن کلمات و بلدبودن وزن هم که کاری ندارد، بنابراین می شود کلی از این ترانه ها گفت.

عرصه جهت نقد تنگ است

افرادی مانند شما که تخصص تان ترانه است، گاهی ترانه فردی را نقد می کنید، ولی طرفداران آن فرد به شما حمله می کنند. با این وضع چه باید کرد؟بله. به شکلی که گاهی یک دارودسته راه می افتد، یعنی یک حرکت پوپولیستی و لمپنی. در عرصه هنر، فضا به گونه ای است که هنگامی که نقدی را نسبت به کسی انجام می دهید، اعتراض سرسپردگان شروع می شود. به عنوان نمونه این که «شما در حدی نیستید که نقد کنید، شما به موفقیت او حسادت می کنید، تو که هستی که اظهارنظر می کنی، در حدی نیستی و…» یک عده هم می گویند که «ایشان هر چه بگوید ما قبول داریم، اگر شما می توانی برو و طوری کار کن که چنین طرفدارهایی داشته باشی!» این می شود حمایت از هنر و هنرمند، این می شود پشتیبانی کردن ما از کسی که دوستش داریم و کارهای خوبی داشته است. در فضای زرد تمام چیزها، نقض غرض است و همه چیز دفرمه می شود و بر تصویر خودش است.

آریایی نیستی اگر لایک نکنی!

شما دکتر متخصص در حوزه روانپزشکی نیز هستید. اگر بخواهید از این زاویه به ماجرا نگاه کنید، شرایط را چگونه می بینید؟

در رابطه با روانشناسی هم ممکن است من صحبت هایی داشته باشم و شما عنوان «دکتر» را بگذارید، به این خاطر که حرف هایی که می زنیم ممکن است به روانشناسی هم مربوط باشد. نه این که به عنوان کار داشته باشم، ولی اگر فقط بحث ترانه بود نباید اسم «دکتر» زده می شد، ولی چون ممکن است در مورد مباحث اجتماعی هم صحبت کنیم و این حرکت، صرفا در باب ترانه و شعر نیست و حرکتی اجتماعی جهت همین رفتارهاست، می توان از زوایای دیگری هم به عنوان نگاه کرد.

همه چیز این جا و در این فضا و یرقان فرهنگی، زرد می شود. به عنوان نمونه در شبکه های مجازی مطلبی می آید که زیر آن نوشته «آریایی نیستید اگر این مطلب را به اشتراک نگذارید!» درحالی که اصلا مشخص نیست این مطلب صحیح باشد یا خیر. مدت هاست که مرسوم شده است شعری بی سراپا و پر از ایراد وزنی و قافیه را منتشر می کنند و به عنوان نمونه زیر آن می نویسند شعر از سیمین بهبهانی. یا شعری است که ایرادی ندارد، ولی نام شاعر دیگری را زیر آن می نویسند. تأسف می خورم هنگامی که این پرسشها را می بینم، چون این شعر جهت اینها نیست. می توانند بیت اول را در گوگل جست وجو کنند.

این عنوان به وفور در اینترنت یافت می شود. اشعاری که حتی با نام حافظ و مولانا دست به دست می شوند، ولی متعلق به آنها نیستند…

حتی ذره ای به خودمان زحمت نمی دهیم که اگر مطمئن نیستیم شعر جهت کیست، به آسانی هر حرفی را نپذیریم. هنگامی که زیر شعر نوشته شده است فلانی و از طرفی فردی که مطلب را جهت ما ارسال کرده هم فردی نیست که بتوانیم به صحبتش استناد کنیم، لااقل ابتدا مطمئن شویم و سپس آن را باز نشر کنیم. شعرهای زیادی از فریدون مشیری منتشر می شود که هیچ کدام جهت او نیستند. یا می نویسند از خواندن این شعر فلانی مست می شوید و شعر را می خوانیم که ضعیف است و اصلا شعر نیست. این فرهنگ سطحی گرایی مثل ویروس فراگیر می شود. پیامی جهت ما در اینترنت می آید و بلافاصله جهت دیگری ارسال می کنیم. یا شعری جهت شاعری است که زحمت کشیده و گفته است، ولی به نام او اهمیت نمی دهند و همین طور فقط منتشر می کنند.

فکر می کنید ریشه این مسأله را در کجا می توان یافت؟

اصلا به هیچ چیز اهمیتی نمی دهیم، حتی همان طور که اشاره کردم پست ها را در اینترنت نخوانده لایک می کنیم. حالا جهت این که طرف برابر هم ما را لایک کند یا این که به عنوان نمونه اسم طرف جهت ما مورد توجه است، او را لایک می کنیم، درحالی که هر لحظه یک نفر ممکن است خوب نباشد و کارش افت وخیز داشته باشد. این فضا همین طور دست به دست هم می دهد. هیچ تفکری نمی کنیم و به دیگران هم این ویروس را سرایت می دهیم و همین طور این پیام های غلط و اشتباه را باز نشر می کنیم. گاهی شده است در اینترنت گفته ام این شعری که می نویسید، اسم شاعرش را پیدا کنید، ولی می گویند چه اهمیتی دارد؟

مهم حرفی است که می زند و اهمیتی ندارد شعر جهت کیست. طرف ژست روشنفکری را هم می گیرد و می گوید «مهم این است که حرف خوبی گفته و ما هم درس می گیریم.» این حرف، حرف خوبی است، ولی ای کاش در همه زمینه ها این تفکر را داشته باشید. از طرف دیگر این شعری که شما می گویید از اساس غلط است و ایراد منطقی دارد، پس شما چه درسی از آن می گیرید؟ صرفا به خاطر این که لحظاتی احساسی سطحی در شعر وجود دارد آن را باز نشر می کنند، ولی روی آن فکر نمی کنند تا ببینند اگر خوب بود، منتشرش کنند.

شمشیر نقد یا قلم نقد

در مورد موسیقی پاپ یک مثال می زنیم و می خواهیم آن را به بحث مهم مان ارتباط دهیم. بعضی از آثار موسیقی پاپ هستند که دوام دارند. یک روز می آیند و فردا فراموش می شوند. شاید اینترنت و نوع استفاده بعضی از مردم کشور عزیزمان ایران از این شبکه ها در این عنوان موثر است. به نظر می رسد شمشیر نقد شما هم به سمت این دسته از افراد است.

البته بگویم که شمشیر نقد من به سمت کسی نیست، بلکه قلم نقدم به سمت این دسته از افراد است! چون ما نمی خواهیم کسی با کسی دربیفتد و فقط می خواهیم فضا روشن شود تا بفهمیم در چه فضایی زندگی می کنیم. من خودم هم بری از این نقد نیستم و در قسمت هایی درگیر این مسأله هستم. اعتقاد دارم قرار هم نیست که افراد هر لحظه بدون رگه ای از زردبودن یا سرگرمی کار کنند. من اعتقاد نیستم سرگرمی یعنی زردبودن یا کاری که به قول شما فراگیر می شود و بعد فراموش می شود. این هم بخشی از نیاز جامعه است و مهم این است که این کار در ژانر و استانداردهای خودش درست انجام شود. خیلی از کارها وجود دارد که فراگیر شده است و حرف خاصی هم نمی خواسته بزند و فقط می خواسته مخاطب را سرگرم کند و حس خوبی جهت آنها داشته باشد، نه این که لزوما حس عمیق و تاثیرگذار آنچنانی داشته باشد، ولی این کار را خوب انجام داده است.

قرار نیست هر لحظه سمفونی بتهوون یا پیش درآمد درویش خان گوش کنیم. آنها را هم گوش می دهیم، ولی گاهی دل مان می خواهد کاری که نیاز به تفکر ندارد و لذتی هرچند سطحی داشته باشد، گوش کنیم. اگر قرار است هر لحظه عصا قورت داده باشیم و ژست آدم های جدی را بگیریم و بگوییم که روشنفکر هستیم و اصلا به پرسشها غیرجدی نمی پردازیم، این هم خودش واکنش‌ها زرد است، چون در مجموع اعتقاد دارم افراط و تفریط ها، زرد هستند. در هر حال، این هم یک پرسش است که اگر بشود به عده ای گفت استاد پس ابوالحسن صبا را باید با چه عنوانی معرفی کنیم؟!

واژه های کلیدی: ترانه | اینترنت | استاندارد | افشین یداللهی | دکتر افشین یداللهی | اخبار فرهنگی و هنری

گفت‌وگوی منتشرنشده با افشین یداللهی

گفت‌وگوی منتشرنشده با افشین یداللهی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *