خرید کتاب از گوگل

چاپ کتاب PDF

خرید کتاب از آمازون

خرید کتاب زبان اصلی

دانلود کتاب خارجی

دانلود کتاب لاتین

وقتی عموهای فیتیله‌ای راهی بیمارستان شدند

«یک‌بار در بین اجرا، یکی از دکورها که محکم جاسازی نشده بود روی من و آقای گلی افتاد و به شکستن ابروی وی و سر من منجر شد و مجبور شدیم وسط اجرای برنامه به بیمارستا

وقتی عموهای فیتیله‌ای راهی بیمارستان شدند

وقتی عموهای فیتیله ای راهی بیمارستان شدند

عبارات مهم : فرزند

«یک بار در بین اجرا، یکی از دکورها که محکم جاسازی نشده بود روی من و آقای گلی افتاد و به شکستن ابروی وی و سر من منجر شد و مجبور شدیم وسط اجرای برنامه به بیمارستان برویم. با اینکه اتفاق دردآوری بود ولی خنده های شیرین فرزند ها در آن روز، کام تلخمان را شیرین کرد.»

به گزارش خراسان؛ «عموهای فیتیله‎ای»، از ماندگارترین شخصیت های برنامه های کودک در تلویزیون هستند که خرد و کلان را پای اجراهای شیرین خود می نشانند. این گروه که وفادارانه در کنار هم مانده اند، همه هم و غم خود را شادمانی کودکان ایرانی می دانند. آن ها هفته پیش به مناطق زلزله زده خراسان رضوی رفتند تا لبخندی بر لب کودکانی بنشانند که زمین لرزه، پیشتر زندگی ارزش را دگرگون کرده بود.

وقتی عموهای فیتیله‌ای راهی بیمارستان شدند

در حاشیه این حضور، فرصتی دست داد تا با آنها از حوزه ای که دنبال می کنند، بگوییم و بشنویم:

بودن در کنار فرزند ها را با هیچ چیز عوض نمی کنم

«یک‌بار در بین اجرا، یکی از دکورها که محکم جاسازی نشده بود روی من و آقای گلی افتاد و به شکستن ابروی وی و سر من منجر شد و مجبور شدیم وسط اجرای برنامه به بیمارستا

علی فروتن که در آستانه ۵۰ سالگی است و از سال ۷۳ به طور حرفه ای به بازیگری روی آورده، برایمان می گوید: خیلی از مردم فکر می کنند که تخصص ما، صرفاً بازی در حوزه کودک است ولی در این سال ها نقش هایی را هم در حوزه بزرگسال ایفا کردیم. جهت خود من آن کار ها، مثل بازی ام در سریال «عکاسخانه»، به نیت تجربه گرایی بود.

از وی در خصوص برنامه هایی که این گروه در دست اجرا دارد، می پرسیم که در پاسخ بیان می کند: ایده اجرای چندین برنامه نمایشی را به تلویزیون داده ایم. تلاش ما این است که در هر اجرا، نگاه و رویکردی نو داشته باشیم. برنامه های ما هم در حوزه کودک بوده و هم بزرگسال.

وقتی سر و ابروی عموها شکست

وقتی عموهای فیتیله‌ای راهی بیمارستان شدند

او گوشه چشمی دارد به انبوهی از خاطراتی که در سال های اجرا جهت او رغم خورده است و بیان می کند: خاطرم است یک بار در بین اجرا، یکی از دکورها که محکم جاسازی نشده بود روی من و آقای گلی افتاد و به شکستن ابروی وی و سر من منجر شد و مجبور شدیم وسط اجرای برنامه به بیمارستان برویم. با اینکه اتفاق دردآوری بود ولی خنده های شیرین فرزند ها در آن روز، کام تلخمان را شیرین کرد.

فروتن تاکید می کند که بودن در کنار فرزند ها را با هیچ چیز عوض نمی کند و ادامه می دهد: فرزند ها به اندازه ای دوستداشتنی و قابل احترام هستند که اجرا برایشان هیچ وقت خسته کننده نمی شود. من هرچه دارم به واسطه حضور در کنار فرزند هاست.

«یک‌بار در بین اجرا، یکی از دکورها که محکم جاسازی نشده بود روی من و آقای گلی افتاد و به شکستن ابروی وی و سر من منجر شد و مجبور شدیم وسط اجرای برنامه به بیمارستا

وی از لطفی که مردم به آن ها دارند تقدیر می کند و یادآور می شود: هر موقع در مکان های عمومی با مردم برخورد می کنیم آن چنان با ذوق و شوق با ما واکنش‌ها می کنند که لذتش وصف ناشدنی است. یک بار در پیاده رو قدم می زدم که آقایی کنارم آمد و با خواهش گفت، پسرم خیلی دوست دارد با شما تصویر بگیرد و باعشق برنامه های شما را نگاه می کند. من هم منتظر بودم پسرش را ببینم که بعد از چند دقیقه با نوزادی برگشت که تقریبا ۸ ماه سن داشت. من تعجب کرده بودم و خنده ام گرفته بود، پرسیدم: اصلا فرزند شما، مرا می شناسد. او جواب داد: من که می شناسمت همین کافی نیست؟ این جنس مهربانی ها فراموش نشدنی هستند.

او از ایده نمایش هایی که اجرا می کنند نیز این طور می گوید: ما یک گروه نویسندگی داریم. هنگامی که ایده نمایش و متن را به ما می دهند تازه اول کار است و باید آن را قوام ببخشیم. جهت ما سه نفر اگر نوشته در حد چند خط هم باشد کافی است. درست است که ایده نمایش بسیار مهم و مهم ترین گام آن به شمار می آید، ولی چون اکثر اجراهای ما به خصوص در برنامه فیتیله بداهه است، بعد از متن مسیری طولانی را باید طی کنیم.

وقتی عموهای فیتیله‌ای راهی بیمارستان شدند

فروتن جهت مقوله هنر بازنشستگی را قائل نمی شود و در مورد جذابیت های اجرا می گوید: به واسطه صداقتی که درون کودکان است، لذت کار جهت آن ها به مراتب زیاد از دیگر سنین است. دعای او جهت کودکان ایرانی سلامتی و لبخند است.

کودکان می توانند دنیا را متحول کنند

محمد مسلمی اصالتاً آذری است و از سال ۶۴ به صورت حرفه ای وارد عرصه اجرا در تلویزیون شده است است. وی به فیلم هایی مانند پایتخت ایران قدیم، عکاسخانه، می خواهم داستان بنویسم و شهر قشنگ اشاره می کند و می گوید: هر بازیگری دوست دارد در شرایط متفاوت ایفای نقش کند. ولی متاسفانه اکنون فضایی جهت کار کردن در نقش های متفاوت آن طور که باید به وجود نیامده و همه کارها به حامی مالی منوط شده است است.

او از پخش ۱۲ ساله برنامه فیتیله یاد می کند و ادامه می دهد: این ۱۲ سال پر از خاطرات شیرین جهت ما بود. روزهایی بود که هر کدام از ما و یا عوامل پشت صحنه غم یا ناراحتی داشتیم ولی با شروع برنامه همه آن ها را فراموش می کردیم. گاهی اوقات فرزند هایی که بیماری های خاص داشتند، در این برنامه حضور پیدا می کردند و این جهت ما خیلی سخت و ناگوار بود که دردهای آن ها را ببینیم در عین حال می کوشیدیم اجرای خوش حالی جهت آن ها داشته باشیم تا لبخند بر لبشان بنشیند.

مسلمی تاکید می کند: فیتیله ای ها متعلق به تمام فرزند های کشور عزیزمان ایران زمین هستند و از این بابت خود را وقف فرزندان این سرزمین می دانیم.

وی به رفاقتش با گلی و فروتن اشاره می کند و یادآور می شود: از سال ۶۴ با آقای گلی آشنا شدم و سال ۷۰ هم آقای فروتن به جمع ما ملحق شد. در تمام این سال ها در کنار دوستی، اختلاف سلیقه هم داشته ایم و اگر بحث و جدل هم پیش آمده در جهت کار بوده است و در نهایت باعث شده، به یک نتیجه مطلوبی برسیم. او اذعان می کند اکثر متن های برنامه فیتیله را می نوشته و ظاهر هایی که خلق می شده، تا حدودی محصول ایده های او بوده است.

مسلمی می افزاید: دنیای نمایش دنیای رنگارنگی است و من چون تجربه چندین سال بازیگری و دیدن نمایش های متفاوت را داشته ام، تلاش می کردم هر هفته یک داستان و نمایش نو و بکر را جهت فرزند ها داشته باشیم.

وی بر این باور است دنیای کودک ارتباطی به سن ندارد و ادامه می دهد: علاقه و علاقه به کودکان تا آخر عمر در وجود ما باقی می ماند و هیچ وقت هم تمامی ندارد. ما تجربه کار کودک را با تئاتر شروع کردیم و هر لحظه تلاش کردیم زیبایی های دنیا را به نمایش بگذاریم. همه ما آدم بزرگ ها باید فرزند ها را درک کنیم و حضور آن ها را جدی بگیریم. ولی گاهی در حقشان کوتاهی می کنیم. متاسفانه صدای فرزند ها شنیده نمی شود، اگر شنیده می شد می فهمیدیم که می گویند ما نیازمند آرامش هستیم. آینده کودکان، آینده سرزمین ما است. فرزند ها می توانند روزی دنیای ما را متحول کنند.

خوشحالم که همه ما را به نام فیتیله ای ها می شناسند

حمید گلی ۴۸ سالگی را پشت سر گذاشته است. او هم مانند مسلمی از سال ۶۴ به صورت حرفه ای وارد تلویزیون شده است است. علاقه دارد در قالب کاراکترهای جدی هم ایفای نقش کند ولی آن را به ایجاد شرایط منوط می داند و می گوید: چند مورد بازی به جز نقش کودکان داشتیم، ولی این طور نبوده که پیشنهاد بازی از طرف کسی باشد. ما دوست داشتیم و خود دنبال تهیه آن رفتیم. در هر صورت اگر پیشنهاد بازی در فیلم و سریال ارائه شود، حتما در مورد آن فکر می کنم.

وی برنامه فیتیله را متفاوت تر از بقیه بازی هایش می داند و خاطرات ریز و درشت آن را با هیچ چیزی عوض نمی کند. «یادم می آید یکی از دوستانم مادربزرگی داشت که طرفدار پر و پا قرص برنامه فیتیله بود. ایشان کسالتی داشت و حتما باید جراحی می شد. از قضا روز عمل مادربزرگ جمعه بود و زیر بار جراحی در آن روز نرفت و تاریخ آن را تغییر داد. او گفته بود: جمعه ها فیتیله پخش می شود. مگر می توانم نبینمش؟!»

گلی از لطفی که مردم به آن ها دارند، تقدیر می کند و می افزاید: خیلی وقت ها که در مکان های عمومی به کسانی که ما را می شناسند بر می خوریم، شروع به تعریف خاطراتشان از برنامه فیتیله می کنند و شوق آن ها ما را نیز به وجد می آورد حتی بعد از دو سال که از اتمام پخش برنامه فیتیله می گذرد هنوز ما را به این نام می شناسند.

وی یادآور می شود: خانواده ها غالبا از نمایش های ما راضی بودند و تقدیر می کردند که در لابه لای اجرا و دیالوگ هایی که داشتیم نکات مثبتی بوده و همین قضیه روی فرزند آن ها تاثیر خوبی داشته است.

او می گوید: امیدوارم پیشرفت توأم با آرامش نصیب فرزند های کشور عزیزمان ایران زمین شود. آنها لایق عالی ترین های دنیا هستند. تا زمانی که توان داشته باشم جهت آن ها تلاش کرده و لبخند را مهمان منزل مردم خوب و مهربانم می کنم.

واژه های کلیدی: فرزند | نمایش | برنامه | کودکان | فرزندان | علی فروتن | تلویزیون | عموهای فیتیله ای

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *